پندهای ماکیاولی آویزه گوش حُکام افغانستان
11/16/2020 | امرالله ادیب

Print


هم‌زمان با بُن‌بست مذاکرات بین‌الافغانی در دوحه‌ی قطر خشونت‌ها در افغانستان بیشتر از هر زمانی دیگر افزایش یافته است. آتش جنگ در تمامی نقاط افغانستان زبانه می‌کشد، چنان‌که دامنه‌ی ناامنی‌ها در شهر کابل نیز گسترش یافته است. تنش‌های بیشتر برای چگونگی نظام آینده‌ی افغانستان جریان دارد، طرف‌های درگیر جنگ برای کسب امتیازهای بیشتر در مذاکرات صلح به جنگ و تبلیغات تخریب‌کارانه در افکار عمومی علیه یکدیگر می‌پردازند تا با این روش امتیازهای بیشتری در میز مذاکرات کسب نمایند.
با توجه به تغییر پالیسی امریکا به جغرافیایی افغانستان مبنی بر آغاز روند صلح و بیرون نمودن بخشی از نیروهایش به منظور حفظ اعتبار بین‌المللی و منافع استراتیژیکش در منطقه، فشار ها از چهارسُو بالای دولت افغانستان وارد گردیده و زنگ خطر برای پایان قدرت اشرف غنی را در افغانستان نواخته شده است. این زنگ چنان برای دارودسته‌ی اشرف‌غنی آزار دهنده و کمر شکن است که مدیریت حفظ قدرت را به مشکل مواجه کرده است.
این عوامل حکومت افغانستان را که از اوایل آغاز مذاکرات صلح در تلاش تخریب این روند بوده است مجبور کرده که برای حفظ و بقای سلطه سیاسی‌اش پندهای ماکیاولی را به عنوان قاعده بازی‌های سیاسی خود برای حفظ قدرت انتخاب کند. چنان‌که ماکیاولی در رساله‌ی زیر عنوان «شهریار» چنین گفته است:
«شهریار نبايد خود را پايبند به ملاحظات اخلاقي كند، او بايد براي رسيدن به مقصودش به هر كار پليدي دست بزند، البته بايد در ظاهر خود را دادگر و بخشنده جلوه دهد.»
همزمان با قدرت‌نمایی طالبان در میدان جنگ، حکومت افغانستان سیاست دوگانه‌ی را در روند صلح در پیش گرفته است.
از یک‌سُو در افکار عمومی خود را خیرخواه مردم و حامی جان و مال شهروندان، و صلح دوست واقعی جلوه می‌دهد؛ ولی از سوی دیگر با جنگ تبلیغاتی و تخریب روند صلح در افکار عمومی از هیچ نوع عملی غیرانسانی دریغ نمی‌کند، حتی اگر به قیمت خون هزارها افغان تمام شود. همانند میشی که در حقیقت گرگ هست و خود را از گوشت و پوست رمه‌ی بیگناه خود را تغذیه می‌کند.
حملات خونین و مرموز اخیر بالای نهاد تعلیمی "کوثر دانش" و "دانشگاه کابل" و سپس ترور هدف‌مندانه‌ی حلقات رسانه‌یی از سیاست‌های شیطانی و پلید رهبرانی پرده بر می‌دارد که با اتکا به پندهای ماکیاولی برای تخریب دشمن در افکار عمومی، صدها جوان بی‌گناه این سرزمین را قربانی حفظ و بقای قدرت و مصلحت سیاسی خویش می‌کنند.
چنانچه در حمله بر دانشگاه کابل به تعداد ۲۲ تن کشته و بیش از ۴۰ تن دیگر زخم برداشتند. بر اساس گزارش رسانه‌ها، گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) مسوولیت این حمله را پذیرفت. اما دو روز بعد ویدیوی دیگری به نام داعش منتشر گردید که در آن دست داشتن این گروه در حادثه‌ای مذکور را رد کرده و مسوولیت آن را به دوش طالبان انداخته است. دولت افغانستان رسماً ادعا کرده که این کار توسط گروه طالبان انجام شده است. اما گروه طالبان دست داشتن در این حمله را رد کرده است.
روز بعد از حمله در حالی که هنوز از چهار دیواری‌های دانشگاه کابل بوی خون به مشام می‌آمد بنرهای با شعارهای «جمهوریت پیروز است» و «با لشکر ابوجهل صلح نباید کرد» روی دیوارهای دانشگاه کابل نصب شد، و سپس تصاویر پرچم آلوده با خون طالبان در محل واقعه در رسانه‌ها منتشر شد و شعارهای" زنده باد امارت" روی دیوارها محل حادثه در افکار عمومی و رسانه‌های اجتماعی منعکس داده شد.
تاحال این قضیه مبهم و مرموز باقی مانده و هیچ گروهی مسئولیت رسمی دست داشتن به این حمله را به عهده نگرفته است.
برای روشن شدن این قضیه باید سه احتمال را می‌شود مدنظر گرفت تا تا ابعاد مرموز و پیچیده این قضیه روشن شود:
یکم ـ داعش: داعش در افغانستان نه بستر فکری، و مردمی دارد و نه هم قلمروی برای سازمان‌دهی حملات هدف‌مندانه؛ بلکه تنها در حملات خونین که بیشتر غیر نظامیان قربانی می‌شود سَر کشیده و مسولیت می‌گیرد، پس به این اساس با توجه به عدم بستر فکری و مردمی و نبود قلمرو مشخص برای فعالیت‌های داعش این گروه بیشتر از این که یک گروه فعال باشد چهره‌ی یک تیم استخباراتی هدف‌مند را دارد  که از آب‌های گل آلود ماهی می‌گیرد.
دوم ـ طالبان: طالبان در میز مذاکرات صلح به آینده سیاسی خود در افغانستان فکر می‌کنند، جنگ خود را جهاد پنداشته و به دنبال کسب اعتبار مردمی هستند، پس حمله بر ساحات غیر نظامی آن‌،هم با این وحشت چهره‌ی وحشت‌ناک از طالبان به مردم نشان داده و افکار عمومی را به ضد این گروه تحریک می‌کند. به این اساس سازمان‌دهی این نوع حملاتی که هیچ توجیه شرعی ندارد به ضرر طالبان هست.
سوم ـ حکومت و نهادهای استخباراتی فعال: هرنوع حمله‌ی که چهره وحشی و غیر انسانی و شرعی از دشمن به مردم نشان دهد در تخریب روند صلح برای حکومت کمک می‌کند. حفظ و بقای قدرت برای دولت‌مردان پیرو مکتب ماکیاولی اولویت دارد. دولت می‌تواند توسط نهادهای استخباراتی فعال چنین حملات را سازمان‌دهی کرده و چهره‌ی خشن و غیر انسانی و اسلامی از دشمن در افکار عمومی انعکاس دهد تا به این روش گفت‌وگو و تعامل با آنها را غیرممکن جلوه دهد.
با توجه به این سه گزینه بیشترین نفع را از این نوع حملات حکومت افغانستان می‌برد که از اوایل گفت‌وگوهای صلح برای تخریب این روند دست و آستین بَر زده و در تلاش توقف این گفت‌وگوها به مقصد حفظ قدرت است. پس دست داشتن حکومت و نهادهای استخباراتی فعال در این نوع جنایت‌ها دور از امکان نمی‌باشد.
درک این حقایق پیامی بزرگی را برای مردم افغانستان انعکاس می‌دهد و آن این‌که نظام فاسد دموکراسی در دامن خود گرگ‌های را پرورش می‌دهد که با اتکا به سیاست‌های عوام‌فریبانه چهره‌ی دوگانه دارند؛ در ظاهر برای کسب اعتبار مردم خود را خیرخواه صلح جلوه می‌دهند ولی باطن فاسد، قدرت طلب و منفعت جُو داشته و برای رسیدن به قدرت و حفظ سلطه‌ی سیاسی خود از هیچ نوع وحشت دریغ نمی‌کنند.
پس به این گرگ‌ها نباید اعتماد کرد و نظام‌های که چنین گرگ‌ها را پرورش می‌دهند سزاوار نابودی می‌باشند. راه حل روشن و واضح برای پایان بخشیدن به این سلسله‌ی وحشت، حاکم ساختن نظام اسلامی(خلافت راشده) می‌باشد. خلافت رهبرانی را پرورش می‌دهد که فاروق و صدیق اند. آن‌های که حق را از باطل جدا می‌کنند، و برای رعیت خود صدیق و راست‌گُو هستند و مبنای سیاست و رسالت شان رهبری جامعه بسوی فلاح و رستگاری دنیا و آخرت می‌باشد. مگر مبارزه برای تحقق چنین نظامی رسالت یک مسلمان نیست؟




   ارسال نظر