بعد از سقوط خلافت اسلامی امت مسلمه وارد یک دورۀ
سیاه و دردناکی شدند، سرزمین های اسلامی پارچه پارچه شد و بالای هر کدامش حاکمی از
سوی غرب تعین و مستقر گردید، و امت مسلمه دچار بدبختی و ذلتی شدند که در طول تاریخ
با آن روبرو نشده بودند، این حالت بسیاری از مسلمانان را از خواب غفلت بیدار ساخت و
در صدد راه حل و نقطۀ پایانی بر این مشکلات شدند، و راه حل های متفاوتی را مطرح و پیشنهاد
کردند، در پهلوی این راه حل ها بعضی برنامه های مغرضی از سوی غرب طرح شد، تا افکار
مسلمانان را منحرف و به بیراهه سوق دهد و به نحوی بیداری اش را به تعویق بیاندازد. طی این برنامه های مغرض و شوم بعضی از مفکوره های
توطیه آمیز و دروغینی را در میان امت شایعه ساختند تا غرب سالیان سال حاکمیت اش را
بر مسلمانان تداوم بخشد، و انحطاط و بدبختی همچنان در میان مسلمانان باقی بماند، ما
در این نبشته در پی آنیم تا واقعیت این مفکوره ها را بصورت عمیق درک نموده و صحت و
سقم آنرا به تحلیل بگیریم، تا باشد که با برملا ساختن و رسوا ساختن این افکار شوم و
باطل مسلمانان را در مسیر درست بیداری فکری قرار دهیم.
مفکوره یکم: یهودیان
جهان را کنترول میکنند!
یهودیان یکی از اقلیت
ترین مردمان دنیا هستند که نفوس آنها در سراسر دنیا به چهارده میلیون نفر میرسد که0.2
فیصد کل نفوس جهان را تشکیل میدهند، اما با تأسف بعضی از مسلمانان قدرت یهودیان را
اسطوره آمیز و افسانه یی تصور میکنند، و این مفکوره در میان امت عام شده است که یهودیان
جهان را کنترول میکنند و قدرت اصلی دنیا در دست همین هاست، و با این ها نمی شود مقابله
کرد، و یگانه دلیل برای این ادعای دروغین و کاذب شان به تأسیس حکومت یهودی (اسراییل)
در قلب جهان اسلام اشاره نمود که 64 سال از تأسیس آن میگذرد و توانسته است که در طول
این سالها به قلمرو اش بیافزاید و مناطق بیشتری از خاک فلسطین را به اشغال خویش در
آورد.
اگر این مفکوره که یهودیان جهان را کنترول میکنند
درست باشد، بعضی ازپرسش های پیرامون این موضوع ایجاد میشود، که چرا اسرائیل تا هنوز
نتوانسته است که فلسطین را نابود سازد، و به جنگ فعلی که پنج دهه است که در منطقه جریان
دارد نقطۀ پایان بگذارد.؟ اگر آنها دنیا را کنترول میکنند چرا از بهبود روابط میان
امریکا و ایران نگران و تهدید میشوند؟ اگر واقعا قدرت دنیا را در تسلط و کنترول دارند
چرا به پیمانه ی وسیع دست به لابی کردن در پارلمان های بعضی کشور ها میزنند؟
بدون شک حقیقت این است که یهودیان بر جهان کنترول
و تسلط ندارند، بلکه آنها در تلاش این هستند که بالای سیاست های بین المللی از طریق
ابزاری بنام حقوق بشر و دیموکراسی تأثیر وارد کنند، تا باشد که بقای اسرائیل را تضمین
کنند. گروه های لابی یهود همیشه در صدد تشویق قانونگذاران امریکایی برای تصویب قوانین
مطابق به منافع اسرائیل هستند، و این عمل لابی کردن تنها در امریکا نبوده بلکه همه
ای کشور هایی را دربر میگیرد که منافع تنگاتنگ با اسرائیل دارند؛ و قوانین را طوری
میخواهند به تصویب برسانند که از یکسو منافع اسرئیل را تأمین و از سوی دیگر بقایش را
تضمین کند. همچنان اگر بصورت عمیق به روابط امریکا و اسرائیل نظر بیاندازیم درخواهیم
یافت که امریکا سالانه میلیارد ها دالر به اسرائیل کمک میکند و همه ساله به میزان این
کمک ها افزوده میشود؛ زیرا از دید سیاسی امریکا
بعضی اهداف استراتیژیک خود را در خاورمیانه از طریق اسرائیل میخواهد تأمین کند و اسرائیل
در منطقه حساسی واقع شده که میتواند امریکا توسط آن سرزمین های اسلامی را تحت کنترول
خود داشته باشد و به هر گونه اقدامات ضد امریکائی و خطرات احتمالی که قدرت امریکا را
در خاور میانه به خطر مواجه سازد به اسرع وقت
پاسخ دهد، و نفوذ گروه های اسلامی را در منطقه از بین ببرد.
بنا بر این از ذکر
واقعیت ها قبلی به این نتیجه می رسیم که یهودیان بالای جهان کنترول نداشته بلکه دارای
نفوذ گذاری بیشتر اند، زیرا امروزه غول های بزرگ رسانه ای دنیا را در اختیار خود دارند
و توسط این رسانه ها حقایق را وارونه جلوه داده افکار مردم را مغشوش می سازند و قدرت
یهودیان را اسطوره آمیز و شکست ناپذیر به تصویر میکشند، در حالیکه در جنگ های سال
2006 لبنان و 2008 غزه، اسرائیل به شکل مفتضحانۀ شکست خورد و نتوانست به اهدافی که
تعین کرده بود برسد و تلفات زیادی را نیز متقبل شد. بناء میتوان گفت که یهودیان کنترول
جهان را در اختیار نداشته بلکه توسط رسانه ها قدرت نفوذ گذاری بیشتر را دارا می باشند.
مفکوره دوم: امام مهدی ظهور میکند و ما را از این
حالت نجات میدهد!
ظهور امام مهدی یک بهانه و دستاویزی قرار گرفته
است برای توجیه سکوت، رکود و تنبلی وضعیت کنونی امت مسلمه. و افکار منحطی که بر اذهانِ
بسیاری از مسلمانان طاری و جاری گشته این است که ما نمی توانیم و نخواهیم توانست در
این عصر فساد کاری را انجام دهیم و تغییری را در وضعیت امت ایجاد نمائیم، و از این
هیولای فقر، بدبختی، استعمار، ذلت، انحطاط، فساد، و صد ها مصائب دیگر نجات یابیم، تا
زمانیکه امام مهدی ظهور نکند و خلافت را تأسیس ننماید ما در همین حالت بسر خواهیم برد.
با وجودیکه احادیث معتبر و مؤثقی در زمینه نشان دهندۀ آنست که قبل از ظهور امام مهدی
مسلمانان خلافت را تأسیس میکنند، که میتوان در حدیث شریف که توسط ام سلمه روایت شده
است به وضاحت ملاحظه نمود:
"اختلاف نظر در مرگ یک خلیفه رخ می دهد و مردی از اهل مدینه پرواز کنان
بسوی مکه خواهد آمد، و مردم مکه در رکن و مقام ( نام دو منطقه ) با وی بیعت خواهند
کرد، اما نیرو بزرگ نظامی از منطقه سوریه به شکست اش فرستاده میشود، ولیکن این لشکر بزرگ توسط امام مهدی در منطقه میان
صحرای مکه و مدینه شکست میخورد، وقتی این واقعه رخ میدهد مردم با تقوای مناطق عراق
و سوریه در ساحه مقام و رکن با وی بیعت می کنند. بعدا مردی از میان قریش بر میخیزد
که عموی مادری کلب خواهد بود و نیروی نظامی را به مقصد شکست امام مهدی روان میکند که
متقبل شکست میشود، امام مهدی می گوید که نا امید خواهد شد کسی که از کلب غنیمت دریافت
نمی کند ، بعدا امام مهدی غنایم را تقسیم میکند و میان مردم به اساس و منهج پیامبر
حکمرانی میکند و دولت اسلامی را دوباره تأسیس میکند و تا هفت سال دیگر زنده می ماند..."
این حدیث توسط طبرانی در الاوسط روایت شده است که
ابن حجر در مجمع الزواید و طبرانی اسناد آنرا صحیح و معتبر خوانده است.
حدیث مذکور واضح میسازد که بعد از مرگ خلیفه نزاع
و اختلاف در میان مسلمانان بمیان می آید که در نتیجه مردی خواهد آمد پس از اخذ بیعت
از مردم خودش را مهدی معرفی میکند، پس واضح و آشکار است که امام مهدی خلافت را تأسیس
نخواهد کرد بلکه قبل از ظهور وی خلافت تأسیس میشود. علاوه براین او اولین و آخرین خلیفه
بعد از سقوط خلافت نخواهد بود، بلکه با این تفاوت و نظر به پیشگوئی های رسول الله صلی
الله علیه وسلم که وی خلیفه ی خواهد بود که عدالت اسلام را بر جهان حاکم خواهد ساخت.
مفکوره سوم: فراماسیون
ها اسلام را تخریب میکنند!
حملات گستردۀ رسانه های غربی بر ضد اسلام، برخی
از مسلمانان را واداشت که پیرامون این حملات به تحقیق و جستجو بپردازند که چرا بطور
مکرر اسلام هدف این تیر زهر آگین و انتقادات خصم آلود غرب قرار میگیرد. و بالاخره گروهی
به این نتیجه رسیدند که بعضی دست ها و برنامه های پنهانی برای از بین بردن اسلام کار
میکنند، و بنام فراماسیون ها ( شیطان پرست ها) یاد میشوند.
در سال 1987 سید ایوب نویسندۀ مصری کتابی را به
نشر سپرد و مدعی شد که میان فراماسیونی و دجال ارتباطی وجود دارد. بعد از آن؛ David Misa Pidcock با نشر کتابی تحت نام English Convert to Islam بحث فراماسیون ها در میان مسلمانان به شکل
گسترده ای دامن زد.
بعد از حادثه 9 و
11 سپتمبر 2001 مفکورۀ که فراماسیون ها شیطان
را می پرستند دو باره به سر زبان ها افتاد؛ و بعضی مسلمانان مدعی شدند فراماسیون ها
درصدد تأمین منافع یهودیان بر آمده اند، که هدف آنها تخریب مسجد الاقصی و اعمار دوباره معبد سلیمان در بیت المقدس است.
یک سری ویدیو های بنام Arrivals همچو یک ویروس شبکه های اجتماعی و افکار
مردم را درنوردید، واکنش های زیادی را در قبال داشت و اذهان بسیاری را بخود معطوف ساخت.
حقیقت این است که گروه ها و دست های پلیدی هستند که برای سیکولر سازی اسلام، جلوگیری
از وحدت سیاسی و جغرافیائی امت مسلمه و تأسیس خلافت کار میکنند، و این گروه های فراماسیونی
را نباید جدی گرفت، زیرا این گروه کاذب صرف در دنیای مجازی و یوتوب نفوذ کرده و هیچ
نوع حضور فزیکی ندارند.
در حقیقت کشور های
بزرگ غربی همچو امریکا، بریتانیا، روسیه و جرمنی بطور خستگی ناپذیری برای تحقق ارزش
ها و آزادی های دموکراسی در میان مسلمانان فعالیت میکنند، تا باشد که مسلمانان را از دساتیر شریعت شان دور ساخته، مفکوره
های دیموکراسی و حقوق بشر را منحیث مفکوره های قابل قبول در میان شان عام ساخته و دین
را از سیاست جدا سازند؛ اسلام و مسلمانان را هدف حملات زهرآگین خود قرار داده و از
هر فرصتی برای بدنام سازی عناصر سیاسی مسلمانان که برای تحقق شریعت اسلامی مبارزه مینمایند،
یا آرزوی تطبیق شریعت را در جهان دارند و به ارزش ها و آزادی های غربی پشت پا زده اند.
مهر افراطیت، عقب مانده، متحجر و بینادگرا را می کوبند.
یک جنرال باز نشستهی انگلیسی بنام ریچارد دانت Rechard Dannatt وقتی که در بارهی جنگ افغانستان صحبت میکرد،بیان داشت:
" برای آنهای که درک درست از اوضاع جهان دارند کافیست که تائید کنند هدف
درازمدت اسلام گراها روشن است؛ اگر چه با اندکی تأمل میتوان دریافت و درک کرد که هدف
شان تأسیس دوباره خلافت اسلامی تاریخی شان می باشد، که از جنوب آسیا، تا شرق میانه
و از شمال افریقا تا جنوب و شرق اروپا را دربر میگیرد. آنها وابسته به زمان نیستند؛
آنها آمادگی دارند که یک برنامه زمانی را به منصه اجراء بگذارند که طولانی تر از زمانی
است که دموکراسی لیبرال تصور میکند، و از هر فرصتی برای براندازی حاکمیت ما کار میکنند، و دارای برنامه
طویل المدت اند تا دوباره رهبری جهان را بدست بگیرند."
مفکوره چهارم: مسلمانان
برای حاکمیت شریعت اسلامی آماده نیستند!
بعد از سقوط خلافت اسلامی در سال 1924 امت مسلمه
یگانه دولت حامل و تطبیق کننده شریعت را از دست داد، و قوانین اسلامی جایش را به قوانین
وضعی بشری (سکولریستی)سپرد، در نتیجه مفکوره های غیر اسلامی و بیگانه داخل قلمرو اسلام
گردیده و حاکمیت را به بشر واگذار کردند، دیموکراسی در سرزمین های اسلامی به شکل وسیعی
آن تبلیغ و ترویج یافت. بناء مسلمانان به جای معیار گرفتن اسلام و دساتیر اسلام در
زنده گی؛ اعمال، افکار و طرز زنده گی شانرا
بر اساس آزادی های دموکراسی و هوا و هوس خویش تنظیم نمودند.
بنابراین زمانیکه برخی از مسلمانان عدهی دیگری
را در حال ترک و یا انجام ندادن اعمال شرعی یافتند به این نتیجه می رسند که ما برای حاکمیت شریعت اسلامی آماده نیستیم،
تا در دنیا آنرا تطبیق کنیم. با وجود این واقعیت ها و کمی و کاستی ها در تطبیق احکام
شرعی از سوی مسلمانان، اما این موضوع به این معنی نیست که مسلمانان آمادۀ تطبیق شریعت
اسلامی نمی باشند، در حقیقت فیصدی زیادی مسلمانان در سراسر جهان خواهان تطبیق شریعت
اسلامی منحیث قوانین رسمی سرزمین شان هستند، طوریکه نظرسنجی های سالانه مانند Pew Forum یک مؤسسه سرشناس
نظر سنجی نشان میدهد، که اکثریت مطلق از مردم افغانستان یعنی 99 فیصد خواهان تطبیق
شریعت اسلامی بجای قوانین وضعی، مدنی و دموکراسی می باشند؛ در سایر سرزمین ها نظیر
پاکستان، بنگله دیش، مصر، فلسطین، مالیزیا، مراکش عراق و سایر سرزمین های اسلامی تا
80 فیصد مردم خواهان تطبیق شریعت اسلامی شدند. زیرا شریعت اسلامی در هر حالت اش باید
تطبیق شود صرف نظر از اینکه مسلمانان ضعیف اند یا قوی، چون مکلفیت امت است تا شریعت
را تطبیق نمایند.
در حالیکه الله سبحانه و تعالی کدام حُکمی را به
امت مسلمه دستور نداده که خارج از توانائی هایشان بوده باشد. همچنان تطبیق شریعت اسلامی
کدام موضوع اختیاری نیست که هر گاهی که کسی دلش خواست آنرا تطبیق و به منصه ی اجرا
بگذارد و کسی که دلش نخواست آنرا نادیده بگیرد و یا طردش نماید. بلکه دستور الهی است
و باید در همه ای حالات زنده گی آنرا به کرسی تطبیق و تفیذ بنشانیم. صرف نظر از اینکه
امت قوی است یا ضعیف؛ باید منحیث یک مکلفیت از قوانین و دستاتیر آن پیروی صورت گیرد.
مفکوره پنجم: امت مسلمه تجزیه و به کشور های مختلف
تقسیم شده است!
تجلیل عید در روز های مختلف، اختلافات گروهی، سمتی،
لسانی، مذهبی و فرقهیی، رد کردن و تکفیر یکدیگر. اینها واقعیت های هستند که امت مسلمه
همه روزه با آن دست و پنجه نرم میکنند، یا سالهاست که شاهد و درگیر آن می باشند. این
موضوعات یک تصویر دلسرد کننده ی را از وضعیت امت مسلمه ارائه نموده و مسلمانان را بسوی
یأس و شکست سوق میدهد، و آنهای را که خواهان مجد و عظمت دوباره مسلمانان هستند، نا
امید و دلسرد میسازد؛ و به این نتیجه سوق میدهد که ما امت مسلمه پارچه پارچه هستیم
و ضعیف تر از آنیم که دست به یک تغییر جهانی بزنیم. در حالیکه چنین نیست، زیرا اختلاف نظرها در میان مسلمانان
ریشۀ تاریخی داشته و در زمان اصحاب نیز موجود بوده است. ولی تا زمانی این اختلاف نظر
ها میتواند نفاق برانگیز باشد که اختلافات مشخص حل نگردیده و به شکل غامض و پیچیده
اش لاینحل باقی بماند. اسلام اختلافات فقهی را جایز قرار داده است ولی اختلاف عقیدهوی
و اختلاف سیاسی را حرام قرار داده است. اما مشکل عمدۀ که امروزه ما درگیر آن هستیم
اختلافات فقهی نه؛ بلکه اختلافات سیاسی است که بیشترینه از سوی غربی ها و دشمنان قسم
خوردۀ اسلام دامن زده میشود، تا سرزمین های اسلامی را طعمهی خود ساخته و به اشغال خویش در آورند. به عنوان مثال میتوان به تجزیه
سرزمین های اسلامی به بیشتر از پنجاه کشور و تعیین سرحدات مهندسی شده میان شان و یا
به دامن زدن اختلافات فرقه یی در عراق اشاره کرد که از سوی امریکائی ها برنامه ریزی
شده بود تا بصورت کامل کنترول عراق را در اختیار خود بگیرند و سایر اختلافات که از
سوی غرب طرح ریزی گردیده برای اینکه مسلمانان را به جان یکدیگر بیاندازند و به حاکمیت
خویش تداوم بخشند.
در حالیکه اسلوب و طریقه مشخص برای حل اختلافات
در میان مسلمانان وجود دارد؛ طوریکه اصحاب بصورت فردی دارای نظریات و افکار متفاوت
بودند، ولی اختلافات را در پرتو اصول شرعی حل و فصل می نمودند. مانند این قاعده که:
" امر امام اختلاف را از بین میبرد" "امر خلیفه در ظاهر و باطن قابل
تطبیق ". بناءً تمام مسلمانان به شمول علما وسایر مسلمانان مجبور به تابعیت نظریات
تبنی شده از سوی خلیفه میباشند.
اختلاف نظر میان مسلمانان در گذشته ها وجود داشته
و در آینده نیز وجود خواهد داشت. راه حل مناسب برای این حل موضوع از طریق خلافت اسلامی
میباشد؛ و هر راهی جز این فقط ما را بسوی پریشانی، اختلاف، انارشیزم فکری، بی نظمی
و آشفتگی خواهد برد.
مفکوره ششم: امت مسلمه بسیار ضعیف هستند!
باوجود داشتن تاریخ پربار و عظیم که سراسر پر از
افتخار و فتوحات است. بسیاری ها بدین باور اند که جهان اسلام ضعیف و نمی تواند در مقابل
قدرت های امروز جهان بیاستد. حکومت های فاسد، فقر، ضعف اقتصادی، نبود زیرساخت های لازم
منجر به تصویر منفی و بدبینی در مورد توانایی های امت مسلمه شده اند، با وجود آن بعضی
از سرزمین های اسلامی به پیشرفت ها بزرگی در
عرصه نظامی و تکنالوژی دست یافته اند، مانند پاکستان، ترکیه، ایران، اندونیزیا و سایر
کشور های اسلامی. در ذیل بعضی از احصائیه های می باشند که نمایانگر آماده گی امت برای
دست یافتن دوباره به موقف بین المللی اش در سطح جهان میباشد؛ چنانچه در زیرا از آنها
نام خواهیم برد، مانند:
1) پاکستان ششمین ارتش بزرگ جهان را در اختیار دارد.
2) ترکیه نیز هفتمین
ارتش بزرگ جهان را در اختیار دارد. همچنان ترکیه دومین ارتش بزرگ را در میان 28 کشور
عضو ناتو در احیتار دارد. در ضمن ترکیه پلان دارد که جت های جنگی ساخته خودش را تا
سال 2020 توسعه دهد.
3) نیروی دریایی ترکیه
با 14 موشک زیردریائی و 17 ناوگان محافظتی قدرتمندترین نیروی دریایی را در خاور میانه
و شمال افریقا دارا می باشد.
4) ارتش (اردو) مسلمانان
در تمام سرزمین های اسلامی بیشتر از تمام نیروی نظامی جهان و حتی ناتو میباشد که به
بیست و چهار میلیون نفر میرسد.
5) ایران تولید کنندۀ
سخت افزار های کلیدی نظامی همچو تکنالوژی های رادار گریز، و سیستم میزایل با معیار
های امروزی را دارا میباشد.
مسلمانان این را نباید فراموش کنند که بسیاری از
منابع غنی و استرتیژیک در سرزمین های اسلامی واقع شده اند، از ذغال سنگ، نفت، گاز گرفته تا نیروی جوان، زمین های
حاصل خیز و موقعیت های حساس جیو پولتیک، جیو استراتژیک و جیو ایکانومیک؛ که نقش مهمی
را میتواند در معادلات و روابط بین المللی ایفا نماید؛ یعنی امت توانائی ها بی شماری
را دارد تا معادلات جهان امروزی بر وفق مرادش به چرخ بیاورد و نظم نوین جهانی را برهبری
دولت اسلامی (خلافت) پی ریزی کند. ولی کلید گمگشته و حلقه ی مفقود شده ای ما که همانا
نبود مدیریت سیاسی و نبود یک نظام و رهبر مخلصِ است که از الله سبحانه و تعالی ترس
داشته و برای مسلمانان صادقانه خدمت کند.
مفکوره هفتم: امریکا بسیار قدرتمند است!
در اوایل قرن 21 میلادی امریکا به یک ابر قدرت عظیم مبدل شد، و تسلط و برتری اش در سیاست، اقتصاد و
روابط بین الملل حکمفرما شد. ولی واقعیت اینست که امریکای امروز با امریکای دیروز فرق
دارد؛ زیرا جنگ امریکا تحت عنوان علیه تروریزم که در واقع جنگ علیه اسلام بوده،امریکا
با این جنگ خویش در جهان اشتباهات زیادی را مرتکب شد و هر قدر که خواست اوضاع بر وفق
مرادش به پیش ببرد آنرا نتوانست کنترول نماید، طوریکه در جنگ های عراق و افغانستان که بیشتر از جنگ جهانی اول و دوم ادامه
پیدا کرد،وهمچنان رفتار شرم آور در قبال مسلمانان در زندان های گوانتانامو، ابوغریب،
و بگرام، و تصویب قوانین شکنجه و ضد ترور نقاب از چهره استبداد و زورگوئی امریکا در
مقابل جهانیان برانداخت و پوشالی بودن دیموکراسی و حقوق بشر را برملا ساخت، و آشکار
ساخت که امریکا میخواهد با این رفتار های بی شرمانه در زندان هایش مسلمانان را تهدید
کند تا سر تسلیم به امریکا فرود آرند چون امریکا راهی جز این نداشت، اما امریکا در
این کارش هم موفق بدر نیامد. تلفات و مصارف هنگفت نظامی در جنگ افغانستان و عراق امریکا
را به سوی بحران سوق داد و بدبینی های زیادی را در مقابل حکومت امریکا بمیان آورد.
و آخرین مورد آنرا میتوان به سردرگمی امریکا در قبال اشغال کریمیه توسط روسیه اشاره
نمود که نمایانگر افول قدرت امریکا در سطح جهان می باشد و واضح می سازد که امریکا بسوی
زوال تدریجی در حرکت است.
از دید اقتصادی، امریکا اقتصاد جهان را بسوی رکود
می برد، قروض امریکا تا مرز 40 تریلیون دالر رسیده است که برابر به 75 فیصد تولیدات
جهان است، در گزارشی که از سوی دانشگاه هاوارد به نشر رسیده محاسبه شده است که 10 فیصد نفوس امریکا71 فیصد ثروت امریکا را در اختیار دارند،
زمانیکه 1 فیصد سرمایه داران 38 الی 40 فیصد ثروت امریکا را در اختیار دارند در حالیکه
40 فیصد مردم فقیر کمتر از یک فیصد ثروت را
دارا دراختیار دارند، و 37 ملیون امریکایی زیر خط فقر زنده گی میکنند و زنده گی بخور
و نمیری را پشت سر میگذرانند. بحران اقتصادی سال 2008 و شکننده گی امریکا در مهار این
بحران واضیحا نشان میدهد که آن تصویر افسانهیی و شکست ناپذیر که در اذهان مستولی شده،
اشتباه بوده و امریکا مهار شدنی است.
که در این مورد یک
نویسنده امریکایی چنین گفته است.
" امریکا
در واپسین دوره های حاکمیت جهانی خود قرار دارد و 50 سال یا زیادتر از آن در جهان حرف
اول را میزدیم ،ولی حالا این مملکت دارای اقتصاد ورشکسته است، ما تعادل خود را در زمینه اقتصاد، سیاست، و جامعه از دست
داده ایم. ما دیگر نمی توانیم به خوبی با دیگر کشور های جهان رقابت کنیم، ما دیگر همچو
سابق از سوی کشور های جهان تحسین نمی شویم، و منحیث یک الگو و نمونه در عرصه های توسعه
سیاسی و اقتصادی نیستیم، که این نمایانگر یک دگرگونی عظیم در تاریخ جهان است، هم برای
امریکا و هم برای اکثر سایر کشور ها. این یک تصویر سیاه و غم انگیز و ساده نیست که
دلیل اش را بنوسیم، مگر حقایق خود سخن میگویند، اگر شما به ایالات متحده نظر بیاندازید
و با 20 سال پیش به مقایسه بنشیند و یا با سایر کشور های پیشرفته جهان مقایسه اش کنید،
امریکا همچو سابق در صدر بسیاری از مقیاس ها و آمار ها نمی آید، و این یک تاثیر طولانی
مدت را در پی دارد که آهسته آهسته بالای طرز زنده گی و سیاست گذاری ما در جهان اثر
میگذارد. بناء این یک حقیقت غم انگیز است با وجودیکه فکر میکنم راه های است که ایالات
متحده میتواند، که سرانجام از این وضعیت بیرون آید."
دیوید ماسن در کتاب پایان قرن امریکایی
مفکوره هشتم: عربستان سعودی یک کشور اسلامی است!
میزبانی مراسم سالانه حج یکی از ارکان بزرگ اسلام
باعث یک تصویر اسلامی از عربستان سعودی در سطح جهان شده است، و بسیاری از مسلمان های
مسن و نسل قدیم یک دید عاطفی، همدردی و موافق در باره عربستان دارند، در عربستان شریعت
بصورت ظاهری و احکام فرعی بصورت جدی تطبیق میشود، و سالانه به هزاران نفر بخاطر تحصیل
دین بدانجا میروند، و میلیون ها کتب اسلامی سالانه در عربستان به زیور چاپ آراسته میشود،
که همه ی اینها بسیاری از مسلمانان را به این نتیجه میرساند که عربستان سعودی بزرگترین
پایگاه سیاسی جهان اسلام است و بیشترین نزدیکی با اسلام دارد و منحیث یک کشور اسلامی
به آن نگاه میکنند.
برعلاوۀ داشتن یک نظام سیاسی شاهی، در بسیاری از
جهات معیار های دارالسلام را نقض کرده است. تنها داشتن عضویت در سازمان ملل متحد کافیست
برای اطلاق نشدن به دولت اسلامی، ضمن اینکه عربستان در پاره ی از بخش های دولتش اسلام
را تطبیق میکند، و در بخش های دیگرش متأثر از ایدیولوژی غرب است، و کوشش های صورت میگیرد
تا اسلام را با ایدیولوژی های دیگر یکجا تطبیق کنند. علاوه بر این عربستان سعودی به
عوض تأمین منافع مسلمانان در صدد تأمین منافع امریکا در منطقه است. یک گزارش از ویکی
لیکس نشان میدهد، که عربستان و امریکا واضیحاً حاضر به دفاع از روابط شان در سطح بین
المللی هستند، و هر نوع خطر را به سوی یکدیگر، خطر بسوی خود میپندارند. و عربستان با
استفاده از ثروتی که الله سبحانه و تعالی برای مسلمانان ارزانی فرموده، استفاده سؤ
نموده و در قسمت تجهیز نیروهای نظامی اش بکار میبرد، با وجود این توان اقتصادی سعودی
برای تأمین امنیت اش از دولت رأس الکفر امریکا کمک های نظامی می طلبد چنانچه امریکا
در منطقه الظهران دارای پایگاه نظامی پر قدرتی دارد. همچنان با بکار بردن نیرو های
نظامی در دفاع از کیان و عزت مسلمانان آنرا در تأمین منافع امریکا بکار میبرد ولو مخالف
مسلمانان باشد، طوریکه در سال 2011 عربستان نیروهایش را به بحرین گسیل داشت تا انقلاب
و بیداری امت را در آن سرزمین در نطفه خاموش و سرکوب سازد. و همچنان حاکمیت دست نشانده
های امریکا در بحرین پا برجا بماند.
طوریکه که الله میفرماید:
" فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ
عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ "
ترجمه: پس بر طبق احکامي که خدا نازل کرده، در ميان
آنها حکم کن! از هوي و هوسهاي آنان پيروي نکن! و از احکام الهي، روي مگردان. (سوره
المائده آیت)49
مفکوره نهم: نظام اسلامی یک نظام قدیمی بوده و مطابق
به معیار های قرن 21 نیست!
مفکورۀ شریعت و سیستم قضایی اسلام بطور وحشیانه
ی مورد هجوم و تاخت و تاز کفار قرار گرفته است، و رسانه ها زندگی تحت سایه شریعت اسلامی
را به شکل مغرض آن به تصویر می کشند که زنان تحت ظلم قرار دارند و سنگسار و شلاق زنی
همه روزه به وقوع میپیوندد.
بعد از سقوط دولت خلافت و پائین آمدن اسلام از عرصه
سیاسی اش ، احکام شرعی به عنوان زیر بنای نظام قضایی در جهان اسلام توقف وتعطیل گردید،
و تنها چند قانون فرعی بصورت پراگنده و فردی تطبیق میشوند. و بسیاری ها به این نتیجه
رسیده اند که شریعت اسلامی در قرن 21 نمی تواند با مسائل جدید، مدرن و روزمرۀ مردم
وفق پیدا کند و مشکلات مردم را حل سازد.
نظر اسلام این است
که انسان دارای غرایز و احتیاجات بوده و برای اشباع و رفع آن به موانعی بر میخورد که چگونه آنرا اشباع کند تا به سعادت
برسد، احکام اسلام آمده است تا مرد و زن و انسان ها را خطاب قرار دهد نه افرادی را
که بصورت انفرادی که در جزیره العرب زیست داشتند، انسان همان انسان است که 1400 سال
پیش زنده گی میکرد، و همین انسان تا 1400 سال آینده هم بدون تغیر از لحاظ غرایز و حاجات
عضوی خواهد ماند، در این شکی نیست که جهان در طول قرن ها دست خوش بعضی تغیرات ظاهری
گردیده است، طوریکه در گذشته ها مردم در کلبه زنده گی میکنند ولی حالا در بلند منزل
ها و آسمان خراش ها، مگر باز هم نیاز به سرپناه داریم،در گذشته پیامبر (ص) قاصدان را و سفیران را به حضور سایر پادشاهان توسط اسپان راهی
میکردنند، در حالیکه امروزه ما یک پیام توسط ایمیل و پیامگیر نیز ارسال میشود. اسلام
یک ایدیولوژی ماندگار است که قابلیت تطبیق در همه قرن ها را دارد، و دارای احکام در
همه بخش های زنده گی اعم نظامی، سیاسی، اقتصادی، ساینسی بوده طوریکه از بیت الخلا رفتن
تا سفر های فضائی، از تخت خواب تا روابط بین المللی را تنظیم و دربر گرفته است، و توسط
اجتهاد میتواند پاسخگوی تمام مشکلات جدید باشد.
مفکوره دهم: تنها راه ایجاد تغیر تقلید از غرب است!
وضعیت شکننده و اسف ناکِ اقتصاد، سیاست، تعلیم و
تربیه و حکومتداری در سرزمین های اسلامی باعث شده است تا بسیاری ها را که شوق بیرون
کشیدن امت را از این حالت اندوهناک در سر دارند
به فکر تقلید از غرب بیاندازد، و تقلید از غرب را تنها راه نجات مسلمانان از گرداب
این همه بدبختی ها می دانند. البته این فکر بیشتر از سوی مسلمانانی مطرح میشود که متأثر
از مفکوره های غربی بوده و سراب موفقیت غرب چشمان شانرا خیره ساخته است و گمان دارند،
با تطبیق ایدیولوژی غرب در همه بخش ها، امت مسلمه از این حالت نجات پیدا میکند و همچو
کشورهای غربی پیشرفت می کند و اذعان میکنند در دنیای امروزی بدون دموکراسی و بازار
آزاد حکومتداری و اقتصاد خیلی مشکل است، و ما باید این ارزش ها را قبول و تطبیق کنیم،
ورنه ما از این حالت بدبختی نجات یافته نمی توانیم.
این نظریات و مفکوره های تقلید از غرب ما را همچنان
گمراه تر و پروسۀ بیداری فکری امت مسلمه را کندتر میسازد، و ما مسلمانان برای خلاص
شدن از این فکر، باید اسلام را اساس تفکیر خویش قرار داده و از عینک اسلام به قضایا
بنگریم. زیرا غرب همچو یک سراب مؤفقیت است که بحران های اجتماعی و اقتصادی اش را پنهان
میکند، بحران های اقتصادی که در اثر حرص بانکداران مافیایی اقتصاد غرب را به زانو در
آورد، و ارزش های دموکراسی بنیان جامعه غرب را فروریخته و مردم در یک حالت نارامی و
تکالیف بی شمار روانی بسر میبرند، و همه روزه شاهد خودکشی ها، تجاوزات جنسی بالای اطفال
و افسرده گی شدید مردم از زنده گی هستیم، که
حتی خود مردم غرب از این حالت به ستوه آمده و خواهان تغیر شیوه ی زنده گی شان شده اند.
این ها و امثال آن همه حکایت از این دارند که ارزش های غربی در بیرون رفت راه حل ما
امت مسلمان از این حالت نه تنها که کمک نمی
تواند نماید، بلکه باعث سردرگمی بیشتر و پیچیده شدن مشکلاتی بیشتز از پیش نیز میگردد.
به امید آنروز که
ما مسلمانان به اساسات احکام الهی که از جمله ایمانیات مان به حساب میآید زندگی خود
و سایر ملل جهان را مطابق آن در تحت نظام الهی رقم بزنیم و عزت، رفاه، انسانیت و آرامش
را دوباره به ارمغان آوریم تا جهانیان بدانند زندهگی در چتر نظام الهی چقدر شیرین
و لذت بخش است.
ترجمه و با اضافات لازم: مصدق سهاک