رسول الله صلی الله علیه وسلم با هجـرت شان در
سال 622م به مدینۀ منوره در اولین اقدام، بنای دولت اسلام را گذاشتند، تا توسط آن
از ارزشهای اسلامی دفاع صورت گیرد و قدرت حمل و گسترش هدایت را بسوی جهانیان
داشته باشد. دولتی که 13 قرن بر جهان حاکم بود و روز تا روز درخشش نور و روشنیاش جهان را از تاریکیهای جهل و ظلم
نجات میداد. بنیاد و اساسات این دولت، در ده سال
آغازین با رهبری شخص رسول الله صلی الله علیه و سلم و به اساس وحی الهی عملاً به
پایۀ اکمال رسید. بعد از ایشان خلفای راشدین، در وسعت و تحکیم آن کوشیدند و قلمرو
وسیعی را از شر کفر، شرک و ظلم و بیعدالتی رهانیدند.
سپس امویها، بعداً عباسیها و در آخر
خلفای عثمانی، امت را رهبری میکردند که امت مسلمه نزدیک به سیزدهونیم قرن در اوج
اقتدار جهانی قرار داشتند. مسلمین چنان عزت و اقتداری پیدا کردند که با شکست فارس
و روم، در شرق و غرب زمین؛ دولت رقیب نداشتند و هرگاه مسلمانی مورد ظلم قرار میگرفت
به عقب سپر اسلام(خلیفه) پناه برده به امنیت میرسیدند. خلافت ممثل واقعی وحدت سرزمین، اقتصاد و سیاست بود که همۀ مسلمانان
را زیر لوای توحید گردآورده بود. وحدت جغرافیایی باعث قوت منابع و وحدت اقتصادی
سبب رفاه و فقرزدایی شده بود، تا جاییکه در زمان حاکمیت عمر بن عبدالعزیز رحمه
الله هیچ کس پیدا نمیشد که زکات را از بیتالمال مسلمین بگیرد، و وحدت سیاسی باعث
اقتدار امت و ارعاب و ترس دشمنان گردیده بود.
خلافت چنان عزتی برای امت اسلامی بود که خلیفۀ
وقت، هارونالرشید رحمة الله علیه پادشاه روم را کلب روم خطاب کرد و با لشکر مجهز
جهت سرکوبش اقدام نمود. معتصم باالله خلیفۀ عباسی بخاطر انتقام زن مسلمان که در
عموریه مورد تعرض قرار گرفته بود، 90 هزار سرباز فرستاد که در نتیجهاش ممالک فرا
راه عموریه توسط ارتش اسلام فتح، و کافر مجرم به سزای عملش رسانیده شد.
خیر حاکمیت خلافت تنها بر مسلمانان نه؛ بلکه
برای همۀ بشریت میرسید.
اروپاییان و سایر مردم دنیا برای در امان ماندن
و فرار از ظلم و ستم دولتهای حاکم شان، به دولت مسلمانان(خلافت) پناه میآوردند و
منحیث ذمی، از امکانات و آسایش خلافت مستفید میشدند. خلافت اسلامی در برابر آنچه
در جهان میگذشت بیتفاوت نمیماند و مانع برنامههای توهینآمیز و فسادآور حتی در
سایر سرزمینها میشد. چنانچه
میتوان از اقدام سلطان عبدالحمید؛ خلیفۀ عثمانی در مقابل سفیر فرانسه یاد کرد که
در استانبول ترکیۀ امروزی به سفیر فرانسه گفت: «خبر شدیم که شما در پاریس تیاتر
توهینآمیز برگزار میکنید که در تاریخ سابقه نداشته اگر تیاتر تان را لغو نکنید
دنیا را سرتان خراب میکنم.» اما حالا با کمال تأسف خوانندههای امریکایی در سرزمین
وحی(عربستان سعودی) کنسرت برگزار میکنند و به پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و
سلم در مقابل چشم میلیونها مسلمان توهین صورت میگیرد.
خلافت اسلامی چنان وسعت داشت که آفتاب در قلمروش
غروب نمیکرد و چنان هیبت داشت که امریکاییان 200 سال قبل برای عبور از بحیره مدیترانه
به حاکم مسلمانان باج میدادند. همچنان دولتهای اروپایی، امریکایی و تزار روسیه برای نقل و انتقالات
شان مجبور بودند تا اجازۀ مسلمانان را بگیرند در غیر آن امکان تجارت و روابط در میان
مردم برایشان ممکن نبود؛ زیرا وسعت خلافت مسلمانان از اندونیزیا گرفته تا اندلس و
از شمال افریقا تا آسیای میانه بود و تحت قیادت خلیفۀ واحد؛ دارای جنگ واحد، سرزمین
واحد و امت واحد بودند.
همچنان امت مسلمه سالها مشعلدار علم، تکنالوژی،
طب و تجارت بود که به طور نمونه میتوان از پوهنتونهای مشهور دولت خلافت؛ مثل:
القراوین و زیتونۀ تونس، دارالحکمه بغداد و الأزهر مصر نام برد.
سرانجام خلافت اسلامی بعد از 13 صد سال حاکمیت
و رهبری، در سال 1342هـ.ق در اثر انگیزههای استعماری و توطئهی کفار غربی از بیرون و رشد مفکورۀ نشنلیزم و استقلال طلبی
داخلی توسط مزدوران استعمار؛ مانند: شریف حسین والی حجاز و مصطفی کمال یهودی، دولت
خلافت سقوط دادهشد. تاجاییکه کمال با از
بین بردن خلافت، دستور داد تا قرآن به زبان ترکی تهیه گردد، رسم الخط مردم مسلمان
ترکیه را به لاتین و حتی آذان را از عربی به ترکی تبدیل کرد و هنگام آذان مانع ذکر
لا اله الا الله گردید.
دخالتها برای سقوط خلافت از جانب غربیها سبب
شده بود که فرانسه در سال 1789م فلسطین و مصر را اشغال نماید، انگلیس شریف حسین
را علیه خلافت بر انگیخت، آل سعود در 1788م کویت را اشغال کرد و بعد از آن بغداد
را محاصره نمود. در اپریل 1803م مکه و در 1804م مدینهی منوره را اشغال نموده و
بعد از اشغال حجاز بطرف شام حرکت کردند. از قبل معلوم بود که در عقب این فتنهها و
پیروزیهای سران عرب، انگلیسها قرار داشتند.
بر علاوه، سفارتهای انگلیس و فرانسه در بغداد،
کابل، دمشق، بیروت، قاهره و جده بر تفرقه میان اعراب، ترک، فارس و سایر نژادهای دیگر
دامن زدند. بخاطر بیتوجهی مسلمانان به خلافت، رشد
مفکورۀ نشنلیزم و استقلال طلبی، انگیزۀ استعماری و اتحاد دولتهای اروپایی، طرف
قرار گرفتن عثمانیان در جنگ جهانی اول، حاکمیت اسلام در سال 1342هـ.ق از میان
برداشتهشد.
در نتیجه؛ این تنها مسلمانان نیستند که تلخی
سقوط دولت خلافت را چشیدند و امت واحد در سال 1969 میلادی به 40 کشور و بعد تر به
58 کشور تقسیم گردید و بجای مشت محکم و یکپارچه، به ملتهای ضعیف، فقیر و وابسته
مبدل شدند. دولتهای غربی که پیش از سقوط خلافت
همچون موش در سوراخها پنهان میشدندد، بعد از سقوط خلافت جرأت یافته و تصامیم
جهانی را بدست گرفتند و انگار جهان و نظم آن شاهد چرخش عجیبی گردید که نه خلافتی
ماند و نه مانعی بر عام کنندگان فحشا و فساد در جهان! عزت و قوت از مسلمانان گرفتهشد.
مسلمانان جز تضرع بر درب سازمان ملل متحد و وابسته شدن به آنان گویا چارهای نیافتند.
اسلام نظام مکمل و برنامه جامع برای بشر میباشد
ولی بعد از سقوط خلافت؛ اسلام تنها در بخش عبادات خلاصه گردید و سایر امور زندگی
از اسلام جدا شد و حتی اسلام را با شرایط وفق داده، تعریف جدیدی بنام اسلام
معتدل(سازشگر با غرب) بوجود آوردند. حکومتداری، سیاست و روابط اجتماع را از
اسلام قطع کردند. برعکس بجای حاکم بودن مفکورههای اساسی و نجات بخش اسلام،
مفکورههای پلید و فاسد دموکراسی، بازار آزاد و حقوق بشر حاکم گردید. همچنان اسلام
را مساوی با تروریزم تعریف کردند حالانکه مفکورهها و نظامهای ساختۀ بشر جز ایجاد
جنگهای کشنده در میان مسلمانان و ایجاد بحرانهای تباه کن در میان بشر، دستآوردی
نداشتهاست.
از اثر تطبیق، حمل و گسترش مفکورههای غیر
اسلامی، غرب و مجریان دست نشاندۀ آن، حدود 9 میلیون مسلمان را تا کنون کشته، 11 میلیون
را زخمی و تقریباً 50 میلیون تن را آواره کردهاند. این تنها مسلمانان نیستند که
طعمِ تلخ مفکورههای فاسد را چشیدهاند، بلکه مبدأ فاسد کپیتالیزم، تمام بشر را به
بحران کشانیدهاست و امروز عموم بشر در محاصرۀ بحرانهای روانی، صحی، محیط زیستی،
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و انقراض نسل قرار دارند که نمونۀ بارز آن؛ مشکل تنهایی و
انزوای میلیونها تن در غرب میباشد. آمار بلند مجردی، افزایش خودکشیها، گرمایش
زمین، افزایش امراض مختلف و خطرناک و از بین رفتن زندگی جمعی و خانواده و صدها
مورد دردآور دیگر را میتوان نام برد که همه از اثر ترویج مفکورههای فاسد غربی ایجاد
گردیدهاست.
در نهایت، غرب کافر و در رأس امریکا بهخود
جرأت دادند که سرزمین فلسطین و قدس شریف قبلۀ اول مسلمانان را که رسول گرامی صلی
الله علیه وسلم و اصحابش 17 ماه تمام بطرف آن نماز خوانده بودند و محل اسراء رسول
گرامی اسلام بود، تحت عنوان "معاملهی قرن" برای دولت اشغالگر یهود منحیث
پایتخت ببخشد. همچنان غرب کینهتوز دشمنی خود را از طریق توهین به مقدسات؛ از قبیل:
ترور علما، تخریب مساجد، به آتش کشیدن قرآنکریم و رسم کاریکاتور پیامبر محبوب مان
صلی الله علیه وسلم و حتی دست درازی به ساحات مقدس الله سبحانه و تعالی با ساختن
سریالها و فلمهای توهینآمیز ادامه دادند.
برعلاوۀ این همه جنایت علیه اسلام و مقدسات آن، حکومت کمونیستی چین
با جرأت بیسابقه، اقدام به شستوشوی مغزی و نسلکشی مسلمانان اویغور نمود. بناءً امت اسلامی با سقوط خلافت عزت و
اقتدار خود را از دست دادند و غرب با طرز فکر فاسد خود جای آن را گرفت. با روی
صحنه آمدن غرب در این 100 سال اخیر، امت اسلامی شاهد پیامدهای خطرناک حاکمیت آنان
بود، از تجزیه و تفرقۀ سرزمین شان گرفته تا جنگ و خونریزیهای خطرناک و از بحرانهای
ضدبشری گرفته تا آخرین جرأت شان علیه اساسات دینی، همه و همه در این 100 سالی
اتفاق افتاده که ما خلافت نداشتیم و حاکمیت از آن اسلام و مسلمانان نبود. پس با این
همه سال 1443هـ.ق (2022م) چگونه خواهد بود؟ خدا داند.
امکان دارد دست به تغییر جنیتیک بزنند، قتل عام
و نسلکشی را براه اندازند و در آن وقت شاید دغدغۀ ذهنی هر انسان و بخصوص مسلمانان
صرف زندگی انسانی باشد و بس.
پس ای مسلمانان! اگر خلافت و دولت مقتدر اسلامی میبود چنین روزگار
ذلتباری نمیداشتیم. اگر خلافت اسلامی میبود مانند گذشته، نهتنها مسلمانان حتی
کفار مستأمن در امنیت و آرامش بسر میبردند. امروزه به هر مسلمان آفتابگونه روشن
است که بعد از سقوط دولت خلافت، ابرهای تیره و روزگار ذلتبار و دردناک بر سرنوشت
امت حاکم گردید که در اثر آن سرزمین و منابع امت به غارت برده شد. اسلام و احکامش
از صحنۀ تطبیق کنار زده شد، عفت زنان پاکدامن مسلمان دریده شد. به ارزشها و
مقدسات مسلمین توهین صورت گرفت. در
پهلوی این همه جنایات علیه اسلام و مسلمانان، حتی بر طبیعت و دیگر مخلوقات الله
سبحانه و تعالی رحم نشده و از حالت اصلی و طبیعیاش کشیدهشدند. لذا باید سعی و
تلاش کنیم تا دوباره به اصل خود برگردیم!