در این روزها نگاهها
همه بسوی صلح دوخته شده است. برخیها چنان به روند صلح چشم دوختهاند که گویی در
صورت توافق صلح، به آرزوی گمشدهای خود دست خواهند یافت. این در حالی است که از
یکسو اگر به تناقضاتِ آجندای مطرح شده از سوی طالبان و دولت افغانستان برای آغاز
دور دوم مذاکرات صلح نگاه شود و در سوی دیگر به مداخلهای کشورهای خارجی و در رأس
امریکا دیده شود، رسیدن به توافق صلح آنهم بر محور منافع مردم افغانستان بعید به
نظر میرسد.
دولت افغانستان در نخستین خواستاش از طالبان بر آتشبس
فوری تاکید دارد و در مقابل طالبان بر ایجاد دولت اسلامی تاکید دارند. طالبان به
خوبی میدانند که اگر جنگ از آنها گرفته شود دیگر چیزی برای چانهزنی و امتیازطلبی
با خود ندارند. این مسأله را «ذبیح الله مجاهد» سخنگوی طالبان در مصاحبهی اخیرش
با تلویزیون شمشاد بیان کرده است. اما اگر خواست طالبان مبنی بر تشکیل دولت اسلامی
به کرسی بنشیند، جمهوریت و مشروعیت دولت افغانستان که همواره ارگ آن را به رخ میکشد
زیر پرسش خواهد رفت.
اما برای اشرف غنی مهمتر از همه کُرسی ریاست جمهوری است که
هرچیز را فدا خواهد نمود و اما در برابر چوکیاش ایستادگی خواهد کرد. یکی از دلایل
عمده بر مانعتراشی و سنگاندازیهای رئیس جمهور و حقلهای نزدیک به ارگ که درین
روزها زیر عنوان آغاز گفتگوهای دور بعدی صلح در افغانستان مطرح میشود، همین موضوع
است. این مسأله را همچنان اشرف غنی زیر عنوان «چتر جمهوریت» در نخستین نشست شورای
رهبری مصالحه ملی مطرح کرده بود. با توجه به این و آنچه که از خواست و منافع
امریکا به عنوان بازیگر اصلی جنگ و صلح در افغانستان مطرح است، آیا روند جاری صلح
و توافق احتمالی با طالبان را میشود روندی بر محور منافع مردم افغانستان گفت؟
از آغاز مذاکرات صلحِ امریکا با طالبان بیشتر از دو سال میگذرد.
امریکا پس از 18 ماه مذاکره سرانجام توانست در 29 ماه فبروی 2020م توافقنامهای
صلح با طالبان را امضا نماید. برمبنای این توافق نیروهای امریکایی در خلال 14 ماه
افغانستان را ترک خواهند کرد، و در مقابل طالبان تعهد کردهاند که هیچ تهدیدی از
خاک افغانستان متوجه امریکا و همپیمانانش نمیباشد. پس از آغاز مذاکرات صلح میان
طالبان و نمایندگان دولت افغانستان، در این مدت دو طرف توانستند تنها بر طرزالعمل گفتگوهای
صلح که مهمترین بخش آن مبنا قرار دادنِ «توافقنامهی دوحه» است، به توافق برسند.
اما دور دوم گفتگوها که مهم خوانده شده است ناروشن به نظر
میرسد. چنانچه ارگ با تاکید بر آغاز دور دوم گفتگوها در افغانستان، مانعتراشی
نموده تا از تأخیر این روند فرصتِ تداوم حکومت را پیدا نماید. در واقع مردم هر
روزه قربانی آنهایی میشوند که منافع کرسی شان را بر منافع مردم ترجیح میدهند.
در سوی دیگر، امریکا به بهانهای مبارزه با تروریزم دو دهه آتش جنگ را همچنان شعلهور
ساخت، و سرانجام توافقی را مبنی بر نجات جانِ نیروها و جلوگیری از مصارف نظامیاش
با طالبان امضا نمود. از اینرو آیندهی ناروشنی را میتوان در روند جاری صلح
-هرچند توافق احتمالی را هم در پی داشته باشد- شاهد خواهیم بود. زیرا امریکا با
خروج احتمالی نیروهایش از افغانستان و در صورت حضور سیاسی و استخباراتیاش، خواهان
پایان جنگ -آنچنان که مردم از صلح تصور دارند- نیست.
با توجه به این مردم مسلمان افغانستان این را باید درک کنند
که جنگ افغانستان جنگ داخلی نیست، به همین خاطر پایان آن بر توافق طرفهای داخلی
میان دولت و طالبان پایان نخواهد یافت. زیرا امریکا هنوز که هنوز هست بر روند گفتگوهای
صلح بر مبنای منافع خود دستدرازی میکند. بناً مردم، احزاب و گروههای سیاسی و
جهادی برای بیرون کردن پای امریکا به عنوان عامل اصلی جنگ و بحران در افغانستان هر
اقدامی را بکار گیرند تا نگذارند تداوم این خونریزی بیشتر از این دامنگیر مردم
مسلمان افغانستان و حتا منطقه شود. چنانچه دهها سال شواهد نشان میدهد که کفار
غربی هیچگاه برای صلح و آرامش مسلمانان، روند سیاسی و جنگی را روی دست نمیگیرند، مگر اینکه منافع شان در آن نفهته باشد.
چنانچه در دههی 90 و پس از جهاد علیه کمونیزم تجربهی
میانجیگری خارجی نشان میدهد که آنها چگونه با بکارگیری روندهای دورغین مذاکرات
صلح، مردمان یک کشور را به جنگ و بحران مواجه میسازند. زمانی که مجاهدین با کنارگذاشتنِ
ارزشها و آرمانهای جهاد «بینین سیوان» نمایندهی ویژهی سازمان ملل را به عنوان
میانجی برگزیدند سرانجام جنگِ ناشی از این میانجیگری، افغانستان را به ویرانه
مبدل ساخت. شواهد زیادی نشاندهندهی این است که بینین سیوان زیر نام «اعلامیهی
پنجفقرهای سازمان ملل» برای آشتی میان گروههای جهادی و حکومتِ مورد حمایت شوروی
در افغانستان هیچ برنامهای برای صلح و آشتی نداشت.
با این همه تجارب خونین، این بار اگر احزاب، گروههای سیاسی
و جهادی بجای شریک شدن در محورِ منافع امریکا و حتا ارزشهای ملی که الهام یافته
از ارزشهای غرب است، بر محورِ ارزشهای اسلام دور هم جمع شده و نظام اسلامی را که
به لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی، تعلیمی و فرهنگی غنی میباشد تشکیل داده و پای
بیگانهها را از سرنوشتِ مردم مظلوم این سرزمین دور سازند، چه مشکلی دارد. حزبالتحریر
باداشتن نظامهای مدون بیش از نیم قرن است که در سرتاسر سرزمینهای اسلامی به چنین
هدفی مبارزهی فکری و سیاسی میکند. حال و در چنین شرایطِ حساس آماده است تا به بحران
افغانستان که ابعاد منطقهای دارد، جدا از دخالت و دستاندازی امریکا راهحل معقول
و مبدأیی پیشکش نماید.