اسلام
اگر از دیدگاه نظم و سیستم نگریسته شود عوامل بسیاری از تفرقههایی که امروزه در میان
مسلمانان اوج گرفته و خطرناکتر از آن باعث شده تا مسلمانان نتوانند به وحدت فکری
و سیاسی دست یابند، کاملاً برجسته خواهد شد. مطالعهای سیستمی یک روش جالب و معمول
در جهان است، که به نام جوهری فکرکردن و در زبان انگلیسی (System Thinking) یاد
میشود. آنچه که در یک سیستم مهم است چگونگی و شناخت عناصر آن میباشد که از سه
عنصر مهم «اجزاء، قوانین/اصول و هدف» تشکیل شده است.
اگر ساعت را یک
سیستم در نظر بگیریم، ساعت به عنوان یک سیستم از عناصر مختلف ساخته شده است. اگر
اجزای ساعت را فلز و یا پلاستیک، قوانین و اصول آن را چگونگی ساخت و تخنیک بنامیم،
هدف ساعت تنها نشان دادن وقت و زمان میباشد. هرگاه در یک سیستم -مثلاً ساعت- دو
عنصر آن -اجزاء و قوانین- تغییر داده شود تا زمانی که عنصر سومی آن که هدف میباشد،
تغییر داده نشود بازهم ساعت است؛ هرچند شکل، ساختمان، رنگ، کیفیت، کمپنی، سازنده و
اندازهی آن تغییر داده شود. زیرا وقت و زمان را که هدف ساعت میباشد نشان میدهد.
اما اگر عنصر سومی آن تغییر داده شود، نمیتوان ساعت را یک سیستم عنوان کرد. زیرا
با تغییر هدف که همان نشان دادن وقت و زمان است، سیستم کاملاً برهم میخورد. با
توجه به این، اگر چگونگی شکلگیری ساعت به این کوچکی را میتوان یک سیستم عنوان
نمود، پس چگونگی شکلگیری افکار، مفاهیم، ارزشها و احکام را چه میتوان گفت؟
یکی از عوامل
مهم در برداشتهای متفرق از اسلام مسألهای شناختِ جوهری از اسلام است. اسلام به
عنوان نظام زندگی از مجموعهای افکار، احکام و ارزشها تشکل شده است. در این نظام نخستین
مسأله رابطهای انسان با خالق او میباشد که آن را میتوان عقیده و ایمان نامید.
در واقع رابطهی انسان با خالقاش یک رابطهای روحانی است که در میدان عمل انسان
هر عملی را که انجام میدهد باید آن را با معیارهای ایمانش بسنجد. هرچند آن عمل به
سان اشیاء حکم مباح را داشته باشد؛ زیرا از دیدگاه فقه، مباح در ذات خود یک حکم
شرعی است. بناً بر مسلمان واجب است تا ارتباطش را با الله متعال در وقت انجام اعمال
بداند و بر مبنای آن عمل کند.
وقتی به جهان
اسلام نگاه میشود برجستهترین چیزیی که در میان مسلمانان به چشم میخورد برداشتهای
متفرق از اسلام است. برخیها مشکل اساسی مسلمانان را نداشتن نیازهای روزمرهای
زندگی میدانند، از اینرو سرگرم کارهای خیریه اند. برخی دیگر دعوت به نماز و یا
ساختن مساجد را مشکل اساسی میپندارند. برخی هم رسیدن به اخلاق و انجام اعمال فردی
را بیشتر از هر چیز دیگر راه حل میدانند. عدهای دیگر دعوت به توحید را یگانه راه
حل برمیشمارند. برخی هم سرگرم جهاد برای آزاد سازی محدودهای جغرافیایی خود اند.
در واقع هر یکی از این جماعتها و گروهها بر یک بخشی از بخشهای اسلام و یا حکمی
از احکام اسلام در میان مسلمانان مصروف و مشغول اند. بیگانهتر از اینها برخی
دیگر با افکار و ارزشهای غرب از جمله مفکورهی دولت-ملت در تلاش اند تا اسلام را
در محور این مفکوره حاکم سازند. به همین خاطر محور بحث ما با احزاب و گروههای
نیست، بلکه هدف این نوشته احزاب، جماعتها و گروههایی اند که با برداشتهای متفرق
و با تکیه بر یک بخشی از اسلام، مسلمانان را بهدور از هدف اصلی اسلام مصروف و
مشغول ساختهاند.
اگر اسلام را از
دیدگاه نظم و سیستم بگونهای تدّبری مورد مطالعه قرار دهیم، هدف عالی اسلام تطبیق
و حاکم شدن است. از اینرو تنها تمرکز یک جماعت و یا یک گروه به توحید و یا هم
تمرکز به اخلاق و عبادات نه تنها اینکه باعث وحدت مسلمانان نشده و نمیشود، بلکه
این امر باعث شده مسلمانان از وحدت فکری و سیاسی برای رسیدن به حاکمیت سیاسی و
تطبیق اسلام بازمانند.
از زمان سقوط
دولت خلافت تاکنون هیچ یکی از گروهها و جماعتهای تبلیغی، توحیدی، خیریه، اخلاقی
و حتا جهادی نه تنها اینکه نتوانستهاند دولتی را برپا دارند تا اسلام بگونهای
کامل تطبیق گردد، بلکه با این شیوهای از دعوت، وحدت فکری و سیاسی مسلمانان را زیر
پرسش بردهاند. این در حالی است که اسلام نظام و برنامهی زندگی است که همه بخشهای
زندگی را در بر میگیرد. اسلام نظم و سیستمی است که از خود دیدگاه و جهانبینی
ویژه از انسان، حیات، قبل و بعد از حیات دارد. از اینرو محدود ساختن اسلام بر یک
بخشی از اسلام نمیتواند هدف کلی و یا هدفِ تمام بخشها و یا اجزای آن را برآورده
سازد.
اسلام نظام
سیاسی و حکومتداری است. در این چارچوب، اسلام جهانبینی منحصر به فرد خود را دارد.
چنانچه ساختار نظام سیاسی در اسلام خلافت است؛ هرچند میشود اسمش را امارت، امامت
و یا دولت اسلامی گذاشت. زیرا اینها الفاظ اند که برخی از آن عام و برخی دیگر خاص
میباشند، اما از لحاظ محتوا فرقی باهم ندارند. در اینجا آنچه که مهم است چگونگی
تفاوت نظام سیاسی اسلام با سایر نظامها میباشد. چنانچه اسلام نظام جمهوری نیست،
همچنانی که نظام شاهی، دیکتاتوری، امپراتوری، اتحادی، ائتلافی و صدارتی نمیباشد؛
بلکه نظام اسلام تنها خلافت/دولت اسلامی است. خلیفه از طریق بیعت با مردم برمبنای
قرآن و سنت جهت حکم به آنچه که الله متعال دستور داده است، انتخاب میشود. ماهیتاً
این برخلاف آنچه است که امروزه در نظامهای دموکراتیک در جهان به ویژه در سرزمینهای
اسلامی به چشم میخورد.
در مجموع چارچوب
دولت خلافت را میتوان در دو بخش دستهبندی کرد: نخست سیاست داخلی، که با بیعت/انتخاب
خلیفه به رضایت امت و نیز تطبیق همهجانبهی اسلام بالای امت انجام میشود. دوم
سیاست خارجی، که یگانه هدف آن پیشبرد و حمل دعوت به سایر ملتها و کشورها توسط
جهاد میباشد. اگر ماهیتِ تمرکز قدرت در چارچوب دولت خلافت را متوجه شویم از یک سو
باعث وحدت و جلوگیری از تفرقه در میان امت میگردد و از سوی دیگر منجر به تسلط و
نفوذ دولت بر سایر ملتها و دولتها میشود.
در نظام اجتماعی
اسلام خانواده به هدف حفظ نسل و حفظ نسل به هدف حفظ ارزشها بگونهای ویژه مورد
توجه است. در نظام اجتماعی اسلام خانواده به عنوان محافظ ارزشها، پدر و مادر را
مکلف میسازد تا ارزشهای اسلام را از طریق حفظ نسل محفوظ بدارند. افزون بر آن نظام
تعلیمی در دولت خلافت مکلف است تا اطفال، نوجوانان و جوانان را مطابق ارزشها و
ثقافت اسلامی آموزش بدهد. به همین دلیل است که نظام اجتماعی در اسلام سعی میکند
تا روابط میان زن و مردم را به هدف ثبات خانواده، حفظ ارزشها و تأثیر آن بر جامعه
مستحکم نگهدارد.
اما نظام
اقتصادی اسلام، برخلاف نظام سرمایهداری حاکم بر جهان و سایر نظامهای دیگر بر
انسان مینگرد. اصلیترین هدف نظام اقتصادی اسلام برطرف نمودن تمامی احتیاجات اساسی
تکتک افراد و قادر ساختن انسان جهت برآورده نمودن احتیاجات اساسیاش میباشد. با این
اعتبار که انسان در جامعهای معین زندگی میکند و جایگاه خاصی از زندگانی دارد. به
این خاطر به فرد نگاه میکند که او قبل از هر چیز یک انسان است و بایستی تمامی احتیاجات
اساسیاش به طور کلی برآورده شود، و سپس به اعتبار شخصیت مشخص به او مینگرد و به او
امکان میدهد که احتیاجاتاش را به اندازهی توانش برآورده سازد. برخلاف دیگر
نظامها اساساً روحیهای مردم در نظام اسلام روحیهای مصرف، صدقه و خرچ اموال میباشد.
به عبارت دیگر، روحیهای ثروت افزونی و اندوختن اموال در نظام اسلام وجود ندارد. به
همین دلیل دولت خود را مکلف میداند تا احتیاجات اساسی افراد را مرفوع سازد. با حل
این مشکل دغدغهی اصلی فرد چگونگی پیدا کردن احتیاجات اساسی نه، بلکه عمل کردن برمبنای
آنچه که اسلام برایش دستور داده و دولت آن را تطبیق مینماید، میباشد. 1
اگر به ماهیت
نصوص در اسلام دیده شود به جز در یک مورد که به هدف «ترسانیدن کفار و دشمنان دولت»
آمده است که اموال باید جمعآوری و بر تقویت نیروی نظامی دولت سرمایهگذاری شود،
غیر از این در مجموع روحیه در دولت اسلامی بر مصرف و خرچ اموال جهت تقویت نظام و
سیستم میچرخد. به همین دلیل نظام اسلام بهجای ثروت مادی بیشتر بر چگونگی حفظ افکار،
ارزشها و احکام در میان اتباعش میاندیشد. زیرا در اسلام جایگاه امکانات مادی
بسیار پایینتر از جایگاه افکار و ارزشها میباشد. چنانچه اگر سرمایهای مادی یک امت
از بین برود امت میتواند به سرعت آن را بازگردانده و بدست آورد، اما اگر سرمایهای
فکریاش را از دست بدهد نه تنها اینکه دچار فقر میشود، بلکه به بحران، تفرقه و
مشکلاتی مواجه خواهند شد که حتا تصورش را نکرده باشند. دلیل وضعیت کنونی مسلمانان
همین مسأله است. در اینجا منظور از افکار موجودیت عنصر تفکر در میان مسلمانان بر
مبنای آنچه که هدف عالی اسلام است میباشد که ماهیت زندگی امت را تشکیل میدهد. به
همین خاطر اسلام به عنوان برنامهی کامل زندگی و نظام سیاسی در چارچوب دولت باید
تمثیل شود، نه اینکه یک گروه مسلمانان را تنها مصروف عبادات و مراسم نماید، گروه
دیگر مصروف کارهای خیریه و یا مصروف اخلاق و اعمال فردی سازد.
از دیدگاه نظم و
سیستم، اگر اجزای اسلام را نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، قوانین و اصول آن را افکار،
ارزشها و احکام و نیز هدف آن را غالب شدن دین بنامیم، آیا پرداختن بر یک بخشی از
اسلام همچون کارهای خیریه، دعوت به نماز، ساختن مساجد، فعالیتهای اخلاقی و اعمال
فردی میتواند هدف اصلی اسلام را برآورده سازد؟ یکی از مهمترین مسأله در سیستم جهتدادنِ
تمام عناصر برای برآورده ساختن هدف است. از دیدگاه سیستمی اگر یک جماعت، گروه و یا
حزب از مجموع اسلام تنها سرگرم در یک بخش از آن؛ مانند: کارهای خیریه، فعالیتهای
اخلاقی، توحید، نماز، تلاوت و جهاد باشد -بدون شک از دیدگاه اسلام هر کدام اینها
به تنهایی یک حکم شرعی است مگر- پرداختن به این بخشها به عنوان یگانه هدفِ یک جماعت،
گروه و حزب نه تنها اینکه باعث برداشتهای متفرق و صفوف جداگانه در میان مسلمانان
میشود، بلکه هدفی را که اسلام برای تحقق آن آمده است برآورده نمیسازد.
اسلام یک برنامهی
کامل زندگی است که شامل افکار، ارزشها، عبادات، قانون، شریعت، سیاست، جهاد،
اجتماع، اقتصاد و در کل احکام میشود. هرگاه یک گروه و جماعت یک بخش و یا جزی از
آن را هدف خود قرار دهد و بعد مسلمانان را جهت برآورده ساختن این هدف فرابخواند در
واقع بگونهای غیرمستقیم کوشیده است تا مسلمانان را از هدف اصلی اسلام دور نگهدارد.
زیرا نتیجهی آن نه تنها اینکه باعث متفرق شدن برداشتها و صفوف در میان مسلمانان
میگردد، بلکه خطرناکتر از آن باعث حاکمیت نظامهای بیگانه و دور شدن اسلام به
عنوان نظام سیاسی و حکومتداری از میان مسلمانان میشود. برای اینکه بدانیم هدف
اصلی اسلام چیست فهم موضوعات ذیل مهم است. الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم محبوبترین
عمل را این گونه بیان میدارد:
إِنَّ
اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنيَانٌ
مَّرْصُوصٌ
ترجمه:
الله كساني را دوست ميدارد كه در راه او متحد و يكپارچه در خط و صف واحدي ميرزمند،
انگار ديوار سربي بزرگي هستند!
به سلسلهای آیت
فوق، اگر آیات بعدی در سورهی صف را مورد توجه قرار دهیم به خوبی درک میکنیم که
الله متعال هدف اصلی اسلام را بگونهای آشکار بیان نموده است. چنانچه در آیات بعدی
این سوره الله متعال با ظالم و فاسق خواندن یهود و نصارا، بر ساحر و جادوگر خواندن
آخرین پیامبر از سوی مشرکین عرب پرداخته میفرماید:
هُوَ
الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى
الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
ترجمه:
الله است كه پيامبر خود را همراه با هدايت و رهنمود (آسماني) و دین راستين (اسلام)
فرستاده است تا اين دین را بر همه دینهای ديگر چيره گرداند، هرچند مشركان دوست
نداشته باشند! 2
اگر به جوهر و
ماهیتِ آیت فوق متوجه شویم در آن یگانه هدف اسلام و نیز رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
«اظهار دین» بیان شده است؛ آنچه که در محور آن میتوان مجموعهای از افکار، ارزشها،
قانون، شریعت، سیاست، جهاد، اجتماع، اقتصاد و در کل احکام اسلام را جمع کرد. در
اینجا فهم و شناخت درست دو اصطلاح میتواند ما را کمک کند؛ نخست فهم اصطلاح «اظهار»
و بعد شناخت اصطلاح «دین».
از نظر لغوی «اظهار»
در فرهنگ عرب به معنای ظاهر شدن، غالب شدن، حاکم شدن، حکم کردن، نصرت داشتن و...
بکار رفته است. اما در اصطلاح به این مفهوم آمده است که قتال، جهاد، هجرت، انفاق و
پیشبرد دعوت فی سبیل الله صورت نمیگیرد مگر اینکه به هدف اظهار دین باشد. این
تنها دیدگاه نویسنده و یک نظریهای نوپیدا و بیپیشینه نیست، بلکه نظریهای کهن و دیرپا
است که بسیاری از علماء، مجتهدین و دانشمندان مسلمان چه در صدر اسلام و چه پس از
آن این مسأله را واضحاً بیان کردهاند. افزون بر این، اگر ماهیت رسالت، عمیقاً مورد
مطالعه قرار گیرد اظهار دین نه تنها اینکه هدف عالی اسلام است، بلکه هدف خلقت
انسان میباشد.
«ابن فارس» زبانشناس
معروف عرب در قرن چهارم هجری پیرامون اصطلاح «دین» مینویسد: اصطلاح دین به معنای اطاعت
میباشد، و شهری که در آن اطاعت صورت میگیرد آن مدینه گفته میشود. به همین خاطر
شهر پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مدینه نامگذاری شده بود که در آن اطاعت صورت میگرفت.
البته در اطاعت مفهوم عبادت و نیز احکام شامل میباشد.
«ابوالاعلی
مودودی» در کتابش اصطلاحات چهارگانه در قرآن مینویسند: "در کلام عرب حاکمی
را که استیلای کامل بر یک کشور، ملت یا قبیله داشته باشد، «دیّان» گویند و به همین
دلیل است که أعشی حرمازی، شاعر عرب زبان، پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را اینچنین
مورد خطاب قرار میدهد:
یا سیَد
النَّاس و دَیَّانَ العرب
ترجمه:
ای سرور مردم و ای حاکم قدرتمند عرب!" 3
وی در ادامه میافزاید:
"واژهی دین چهار معنای پایهای و اساسی دارد؛ به عبارتی دیگر، باشنیدن کلمهی
دین، در ذهن یک فرد عرب چهار تصویر مهم شکل میگیرد:
1-استیلا و چیرگی از جانب کسی که دارای سلطهی برتر است.
2-اطاعت، بردگی، بندگی و خضوع در برابر کسی که دارای سلطه و قدرت است.
3-حدود، قوانین، راه و روشی که مردم از آن پیروی میکنند.
4-محاسبهی اعمال، قضاوت کردن، مجازات کردن، عقاب کردن.
علامه مودودی
رحمتاللهعلیه مینویسند: اعراب واژهی دین را قبل از اسلام با معنانی مختلفی به
کار میبردند، تا اینکه سرانجام قرآن کریم نازل شد و این کلمه را هماهنگ و سازگار
با اهداف خویش یافت و آن را به خود اختصاص داده و برای معانی واضح و مشخصی به کار
برد و در آیات خود از آن به عنوا اصطلاحی ویژه استفاده کرد؛ زیرا همچنانی که میبینید
کلمهی دین در قرآن کریم بسیار کاملتر از معنای قبلی آن استعمال شده است؛ که
متشکل از چهار رکن مهم است:
1-حاکمیت و سلطهی برتر
2-اطاعت کردن و پذیرفتن سلطهی آن حاکمیت مطلق و سلطهی برتر
3-یک نظام فکری و عملی که بواسطهی قدرت آن حاکمیت بهوجود آمده است.
4-پاداشی که سلطهی برتر به افراد برای پیروی از آن نظام و داشتن اخلاص نسبت به او میدهد و یا مجازاتی که در مورد هرگونه تمرد و عصیانی اِعمال میکند.4
وی میافزاید: "شاید
بتوان گفت که در هیچ یک از زبانهای دنیا اصطلاحی اینچنین جامع و فراگیر، که تمام
این مفاهیم را فقط با یک واژه بیان کند، وجود ندارد. اگرچه کلمهی «state»
[به معنای ایالت ویا دولت] در زبان انگلیسی تقریباً چنین مفهومی میرساند، اما
هرگز معنای آن به گستردگی اصطلاح دین نمیرسد."5 در کل واژهی دین در قرآن کریم ۱۰۱ مرتبه در
سیاقهای مختلف آمده است. از میان همهی اینها اگر مفهوم برجسته و کلی آن را
برشماریم، دین به معنای روش زندگی و یا مجموعهای از افکار، ارزشها، شریعت،
قانون، جهاد، سیاست، اجتماع، اقتصاد، احکام و در کل حاکمیت آنچه که الله سبحانه
وتعالی نازل کرده است، میباشد. به عبارت دیگر، دین نظام سیاسی است که به هدف
ظاهر/غالب شدن و حاکم شدنِ آنچه که الله متعال نازل کرده آمده است.
در اینجا یک غلط
فهمی باید اصلاح شود؛ وقتی بیان شد که هدف اسلام و رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
و حتا رسالت تمام انبیاء علیهم السلام اظهار دین است، به این معنا نیست که کارهای
خیریه، دعوت به توحید، فعالیتهای اخلاقی، دعوت به نماز، تلاوت و... اعمال خوب
نیستند، اگر برداشت چنین شده باشد اشتباه محض است. بلکه منظور این بود که پرداختن
بر یک بخشی از اسلام به عنوان یگانه هدفِ یک جماعت، گروه و حزب، مسلمانان را از
هدف اصلی اسلام که برمبنای نصوص شرعی اظهار دین بیان شد، دور میسازد. چنانچه
مبارزه در چارچوب این گونه فعالیتها به ویژه در یکصد سالِ پسین نه تنها اینکه منجر
به تشکیل دولت اسلامی در سرزمینهای مسلمانان نگردید بلکه فاصله میان مسلمانان از
این هدف را بیشتر و بیشتر کرده است. برعکس مسلمانان بهجای اینکه برای حل مشکل
کنونی شان به دعوت به بازگشتِ نظام سیاسی اسلام که همانا دولت خلافت میباشد بپردازند،
بلکه در گردابِ نظامهای سیاسی و اقتصادی غرب به ویژه دولت-ملت گیر ماندهاند.
در پایان اگر از
دیدگاه جوهری و عمیق به موضوع نگریسته شود، یگانه هدف اسلام ظاهر شدن و حاکم شدن
دین الله سبحانه وتعالی در برابر سایر دینها، باورها، ارزشها، افکار و نظامها میباشد.
اگر برداشتِ این چنینی از اسلام ارایه نشود و مسلمانان بسوی اسلام با این طرز
دیدگاه دعوت و بسیج نشوند، نتیجه چنان خواهد بود که پس از سقوط خلافت اسلامی
مسلمانان با تسلطِ کفار بر سرزمینهای شان نه تنها اینکه در جنگ، فقر، فساد و بیسرنوشتی
به سر میبرند، بلکه غرب کوشیده فرهنگ، ثقافت و نظام سیاسی خود را بهجا اسلام بر
ما تحمیل و حاکمان مزدور و دستنشانده با مشروعیت کاذب از علمای درباری آن را
بالای امت تطبیق نماید. در حالی که اگر به مفهوم اصلی نصوص شرعی نگریسته شود قتال،
جهاد، جنگ، صلح، پیمان، تجارت، هجرت، انفاق و پیشبرد دعوت فیسبیلالله -یعنی تنها
برای الله متعال- انجام نمیشود مگر اینکه به هدف اظهار دین باشد. آیا اظهار دین
به عنوان یک نظام و برنامهی کامل زندگی میتواند بدون دولت عملی شود؟ هرگز نه!
منابع:
1-نظام اقتصادی دولت خلافت؛ تقی الدین البنهانی، از منشورات حزب التحریر، چاپ اول دری 2017م، ص 5؛
2-قرآن کریم؛ سوره صف آیات 4 و 9.
3-اصطلاحات چهارگانه در قرآن، ابوالاعلی مودودی، ص 192؛
4-همان منبع؛ ص 196؛
5-همان منبع؛ ص 204.