آیا آسیایی میانه جایگاه از دست رفته خود را باز میابد؟
10/20/2022 | احمد طیب احمدی

Print


امروز به پنج کشور ترکمنستان، قزاقستان، قیرغزستان، تاجکستان و ازبیکستان آسیایی میانه گفته می شود؛ اما در واقع آسیایی میانه فراتر از این مرز و بوم است و شامل قسمت های از ایران، افغانستان، آذربایجان و ترکستان شرقی می شود. در تعریف امروز آسیایی میانه زاویه دید روسیه داخل است و روس ها به این 5 کشور آسیایی میانه گفتند و آن را از حیاط خلوت خود محسوب کردند. در اصل تعریف امروزی آسیایی میانه یک تعریف روسی است.
آسیایی میانه در طول تاریخ کانون تحولات و تنش های منطقوی بود، کوشانیان، هفتالیان، سامانیان، سلجوقیان، مغولان، تیموریان ... از این مرز و بوم سر برآوردند. و این خطه مورد تاخت و تاز هخامنشیان، اسکندرمقدونی، اشکانیان، ساسانیان و اسلام قرار گرفته است که این خود دال بر اهمیت این منطقه است.
جوش و خروش، شکست و پیروزی، لشکرکشی و کشورگشایی از فطرت آسیایی میانه بود، گاهی به سوی چین لشکر می کشیدند، زمانی به سوی روس حمله می کردند، وقتی هم به طرف افغانستان و هند می تاختند و ایران امروز را هیچ لایق لشکر کشی نمی دیدند.
آسیایی میانه در صد سال اخیر به خواب عمیق فرو رفت و دیگر از آن قدرت نمایی های تاریخی در این مناطق خبری نشد،  نه جوش است و نه خروش، نه فتح و پیروزی است و نه شکست و گریز، یک دلیل در پهلوی دلایل دیگر که سبب این امر شد مفکور کمونیزم و به حاکمیت رسیدن شوروی است.
شوروی ها دست به کشتار وقتل عام و گسترده در آسیایی میانه زدند، صد ها هزار انسان را در این نقطه‌ی از زمین کشتند. ثروت و دارای های این مردم را به دلیل دولتی سازی اقتصاد به تاراج بردند، جوانان این خطه را به جنگ در دیگر مناطق فرستادند، زنان و پیره مردان را به کار خانه های اسلحه سازی استفاده کردند. و در نهایت مفکوره کمونیزم را چنان در اذهان مردم اینجا میخ کوب کردند که پس از ده ها سال از شکست کمونیزم، هنوز اثرات عمیق زهر این مفکوره خطرناک در اذهان باقی است.
غربی ها در 30 سال اخیر تلاش نمودند که از دریچه مفکوره و ارزشهای غربی وارد این سرزمین شوند، ولی محیط بسته و موجودیت حاکمان مستبد مجال آمدن آنها را نداد. آزادی ها، دموکراسی و سایر ارزشهای غربی در این خطه راه نیافت. شاید این به خیر مردم تمام شود، چون ظاهر زیبای مفکوره های غربی برای سالهای متمادی دیگر این مردم را می فریفت و سال ها نیاز به تطهیر ارزشهای غربی می شد. خوب است که پیش از رسیدن ارزشهای غربی غرب سقوط نماید و این مردم مستقیم زیر چتر اسلام و ارزشهای اسلامی قرار بیگیرند.
مردم در آسیایی میانه در حالت آشفته و دگرگون قرار دارند، 30 سال حاکمیت حکام مستبد و 70 سال حاکمیت مستقیم مفکوره های کمونیستی، به شدت مردم را به سطوح آورده است. مردم در آسیایی میانه به هر راه حل به جز حاکمان مستبد و بقایایی ارزشهای کمونستی تن می دهند. فقر، بیکاری، انحصار خانواده گی قدرت و انحصار خانواده گی اقتصاد و اشتغال موارد مهم دیگر در آسیایی میانه است که مردم را به سطوح آورده است.
مردم در آسیایی میانه از اعتراضات و نقد حاکمیت های شان می ترسند، کشتار بی رحمانه از سوی کمونیست ها در سال های متمادی ذهنیتی را به آنها ایجاد کرده که نمی توانند دست به اعتراض و انتقاد بزنند. و در 30 سال حکام مستبد هر مخالف و معترض را به شکل فجیعانه از بین برده که این خود سبب شده جرأت مردم نسبت به انتقاد برعلیه حاکمیت ها از بین برود.
آرامش ظاهری در آسیایی میانه به معنی رضایت مردم از حکومت ها نیست؛ بلکه روش مستبدانه حکام است که ظاهرا آنها را راضی نشان میدهد، در واقع جوش و خروش در آسیایی میانه مانند دیگی می ماند که سرپوش آن بالایش گذاشته شده و اطرافیان آن نمی دانند که در داخل دیگ چه جریان دارد، مگر این که سرپوش دیگ را بالا کنند. وضع آسیایی میانه هم مانند همان دیگ است؛ ولی تا چه زمانی این وضع ادامه خواهد داشت.
تحولات اوکراین و روسیه تنها نقطه عطف در تاریخ روسیه یا اوکراین نیست؛ بلکه نقطه عطف در تاریخ آسیایی میانه هم است. در گیری روس ها با اوکراین و ادامه این جنگ قطعا به نفع مردم در آسیایی میانه تمام می شود، با توجه با تضعیف نظامی و اقتصادی روسیه در این جنگ، دست درازی ها و حمایت روس ها از حکام مستبد کم می شود، پیمان امنیت جمعی که در واقع توافق نظامی کشور های آسیایی میانه برای سرکوب مردم است، قدرت شان را روز به روز از دست می هند، مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ اوکراین دامن حکام مستبد را می گیرد و به میزان نارضایتی های مردم می افزاید، تاثیر جنگ اوکراین بر روان مردم تاثیر گذاشته آنها را وادار به اقدام عملی برعلیه حکام مستبد شان می نماید و در نهایت اعتراضات و انتقاد ها از هر سو بالا می گیرد.
در چند ماه اخیر چند اتفاق بی پیشینه در صد سال اخیر در آسیایی میانه اتفاق افتاد. اعتراضات مردمی در قزاقستان، در بدخشان تاجیکستان و در قره قالپاقستان ازبیکستان. هرچند این اعتراض ها با کشتار صد ها تن و به زندان انداختن هزاران تن پایان یافت؛ اما این اعتراض ها خود نقطه عطف است و اولین جرقه های یک اعتراض عمومی و تحول بنیادی را نشان میدهد.
در سوی دیگر شکست اشغالگران در افغانستان بی تاثیر بر اوضاع آسیایی میانه نیست. اولین درس که مردم آسیایی میانه از تحولات افغانستان می گیرند این است که می شود با دست خالی  با امکانات کم اقدام به مبارزه و مقابله با حکام مستبد نمود. دومین درس این است که قربانی ها و فداکاری های که در از بین بردن حاکمیت های مستبد متقبل می شوند، بیهوده نیست و مبازره اگر مخلصانه باشد، بدون شک نتیجه‌ی در پی خواهد داشت. و سومین درس این است که زندگی زیر سایه عدل اسلامی حتی یک روز هم باشد بهتر است از زندگی ذلت بار و مظلومانه.
نکته دیگر برای مردم در آسیایی میانه این است که انتظار دارند از افغانستان کمک برای شان برسد، زیرا تقریبا از تمام کشور های آسیایی میانه مجاهدین در افغانستان است و این ها برای رفتن به دیار شان و فتح سرزمین شان لحظه شماری دارند، تجربیات این ها از جهاد و مبارزه چشمان انداز روشن است که مسیر پیروزی آنها را کوتاه تر می سازد.
مردم در آسیایی میانه به مانند زندانیان زندگی می کنند که می باید قوانین زندان را رعایت کنند، درحالیکه هیچ زندانی به قانون زندان باور ندارد و از کوچکترین فرصت پیش آمده از زندان و از قوانین زندان فرار می کنند. وضع در آسیایی میانه چنین است، یکبار اگر دریچه برای رهای مردم باز شود دیگر هیچ قدرت قادر به کنترول و تسلط بر اوضاع نخواهد بود. اگر قدرت مردمی به وجود آمده در آسیایی میانه کنترول اسلامی شود، آسیایی میانه به جایگاه اولیه اش باز می گردد و زمین و زمان را تکان خواهد داد و به محور قدرت تبدیل می شود که جهان را دیگرگون خواهد کرد و یا در صورت تاسیس دولت اسلامی در افغانستان یا هرجای دیگر به بازوی قدرت مند دولت اسلامی تبدیل می شوند و مانند سلف شان در تطبیق وگسترش اسلام نقش ایفا خواهند کرد.



   ارسال نظر