تاریخ اقوام، دولتها و تمدنها نشانهی از برخورد هر یکی آنان در قبال پیام خداست. این پیام چیزی جز هدایت نیست. سرنوشت جمعی بشر در گرو برخورد با این پیام است. پیامی که سرنوشت اقوام، دولتها و تمدنها به آن گره خورده است. قرآن بعد از سوره حمد، در نخستین آیات سوره بقره به معرفی سه نوع برخورد اقوام در قبال پیام الهی پرداخته است. درین نوشته تلاش شده است با تصویرسازی قرآنی در روشنایی آیاتِ نخست سوره بقره این سه دستهی از مردم به معرفی گرفته شود.
هزاران سال قبل زمین میزبان انسان میگردد. زمانیکه الله سبحانه وتعالی تصمیم خود را برای فرشتگان در مورد خلقت انسان بیان داشت. مخلوقی که آنرا خلیفه خود در زمین نامید. آدم (ع) منحیث اولین انسان این عنوان را از آن خود کرد. بعد از بیرون شدن آدم (ع) از جنت بسوی زمین، صریحترین خطاب الله سبحانه و تعالی برای آدم (ع) بشکل خاص و برای بنی آدم بشکل عام، خطاب هدایت بود. آنجا که فرمود:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ [بقره:38]
گفتیم همگی از آنجا فرود آیید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از هدایتِ من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد.
این خطاب در پهلوی اینکه خطاب برای جمیع انسانها است، خطابیست که واضحا در آن الله سبحانه وتعالی از فرستادن هدایت بسوی بشر خبر داده است. پیامبر بعد از پیامبر برای حمل هدایت از سوی الله سبحانه وتعالی بسوی بشر مبعوث میگردید. به معنای دیگر هدف اساسی از بعثت پیامبران از آدم (ع) الی محمد صلیالله علیه وسلم آوردن هدایت، تطبیق هدایت و نشر و پخش آن بین انسانها بود. طوریکه از آیت واضح میگردد الله سبحانه و تعالی نسخهی رفتن دوباره به جنت را میفرستد و آن نسخه مجموعهی از هدایات از جانب الله سبحانه وتعالی بسوی انسان چیزی دیگری نیست.
هدایت چیست و نوع رفتار انسان در قبال آن چگونه است؟
ابن منظور در لسانالعرب هدایت را از ریشه هدأ گفته و آنرا به معنای سکون، آرامش ، بدون سر و صدا، سکونت گزیدن گرفته است. در مفردات راغب هدايت در لغت به معنای ارشاد، راهنمايي و نشان دادن راه با لطف و مدارا و مهرباني، ميباشد. و کسی که در صحرا از طریق بعضی نشانهها مثلا ستارگان راه خود را پیدا کرده بتواند به آن کس فرد هدایت شده میگفتند. طوریکه انسان با دریافت هدایت از طریق پیامبران و وحی، سکینتِ در فکر و قلبش ایجاد شود که به آرامش واقعی برسد و در او نه ترسی باشد و نه خوفی. و یا هدایت به معنای نشان دادن تنها مسیر درست است که از طریق آن انسان به هدف مطلوب برسد. هدایت در واقع مجموعه از پیام الله سبحانه وتعالی از طریق وحی است که شامل عقاید، ارزشها و احکام عملی میشود. برنامه و سبک زندگی که الله سبحانه وتعالی توسط پیامبران برای بشر فرستاده است تا با تطبیق و حمل آن به سایر بشر موجب نجات انسان از گمراهی و رستگاری دایمی در آخرت گردد. با این همه، در طول تاریخ بشر حاملان آسمانی هدایت که همان پیامبران اند، فرستاده شده اند تا انسان را از گمراهیها نجات داده و حجت را به آنان تمام نمایند که اولین آن آدم (ع) و آخرین آن محمد صلی الله علیه وسلم است.
هدایت به مثابهی تنها نقشهی راه خدا برای رسیدن انسان به جنت است. امتی با گرفتن آن به سروری زمین میرسد و از آن طریق عزت دنیا و آخرت را از آن خود میکند و امتی هم با دوری از آن به خواری و ذلت در دنیا و آخرت دچار میگردد. الله سبحانه و تعالی در سورهی بقره موقف امتها و اقوام در قبال هدایت را سهگونه دانسته است. کافران، منافقان و مومنین؛ بیایید چند نکتهی را در مورد صفات و عادات این سه دسته از انسانها در روشنایی آیات از سوره بقره مورد بررسی قرار دهیم.
دسته اول کافران اند. کافر از کلمه کفرگرفته شده است و معناى لغوى آن، پوشش و پوشاندن است. به همین خاطر اعراب، شب را "كافر" مىگفتند، زيرا همه چیز را مىپوشاند و پنهان مىكند و نیز به دهقان كه بر زمين تخم بذری مىپاشد و بذرها را در آن پنهان مىسازد "کافر" گفته میشود. برگهايى كه ميوههاى درخت را مىپوشانند، "کافور" خوانده مىشوند، همانند کسانی که در هنگام مواجه با پیام خدا، آن را کتمان میکنند. کلام حق را برای خود و دیگران میپوشانند تا آن را نبینند. برای همین است آنها دشمنی واضح با پیام هدایتگر الهی دارند. اصل دشمنی آنان بر نپذیرفتن اینکه قرآن کلام الله و رهنمای از جانب اوست استوار است. دشمنی که از غرور و کذب آغاز میگردد. و تا آنجا پیش میرود که دیگر نه بشارتی برای آنان موثر است و نه انذاری. هر دو برای آنان یکسان است. تاثیرگذاری این نوع رفتار با کلام خدا، تاثیر منفی چندین برابر دارد. طوری که قلبها و حواس آنان دیگر توانایی جذب هدایت را نمیداشته باشند. در اصل عقلها و قلبهای که وسیلهی شناخت هدایت اند، زمانی که صاحبان آن از هدایات خالقش دوری گزینند، بجای آنکه بخواهند هدایت گردند، به مقابله با آن برمیخیزند، دیگر شایستهگی داشتن ابزار شناخت هدایت را ندارند، شایسته است مُهری بر قلبها، گوشها و چشمانشان زده شود تا دیگر نه درک برای فهم کلام خدا را داشته باشند و نه قدرتی برای شنیدن و دیدن آن را. این بزرگترین جزای دنیوی از سوی الله سبحانه و تعالی برای این گروه است و جزای آخرت آتش دوزخ. آنجا که الله سبحانه و تعالی میفرماید:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لایؤْمِنُونَ/خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ [بقره:6-7]
همانا كسانى كه كفر ورزيدهاند، براى آنها يكسان است كه هشدارشان دهى يا هشدارشان ندهى. آنها ايمان نخواهند آورد. خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده و بر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
تاریخ انسان به اشکال مختلف شاهد چنین انسانانی بوده است. اقوام و امتهای بودند و هستند که در اوایل منحیث برگزیدگان الله سبحانه و تعالی نقش محوری در استوار نگهداشتن پیام الله سبحانه و تعالی در زمین بازی میکردند، ولی رفته رفته آنان با دور شدن از هدف اصلی، نزدیک شدن به زینتهای دنیا و ایجاد صفات و عاداتی در خود، مبدل به کافرانی شدند که با این کارشان دست ملحدین و جاهلین را از پشت بسته کردند. یک نمونه آن داستان قوم بنیاسرائیل است که از دستورات الله سبحانه وتعالی و از کلام هدایتبخش آن خود را بریدند و قطع رابطه کردند. گذشتهی آنان نشاندهندهی امتی است که پشت به میثاق خدا نموده و ارزشهای امتی بودن خویش را نادیده گرفتند. و از مقام متقین و هدایتیافتهگان بیرون شدند. بلی! همان کسانی که خود را برگزیدگان خطاب میکردند، ولی در مقابل پشت به کلام الله و هدایت کردند.
وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ ۖ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ [بقره:41]
و به آنچه (از قرآن) نازل كردیم، ايمان بياوريد كه تصديق مىكند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستين كافر به آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز مبادله نکنید و تنها از من پروا كنيد.
بیان صفات این مردم صرفا به معنای شناخت آنان نیست بلکه درنگی برای عبرت گرفتن از آنان برای امت مسلمه است. امتی که مشعلدار هدایت است. ولی اکنون در حالت بحرانی قرار گرفته است که میباید از آن عبور نموده و از امتهای گذشته که فعلا در جمع کافران قرار گرفته اند عبرت بگیرد و خود را دوباره در مقام پرچمدار هدایت تبارز دهد. بیایید کفر بنیاسراییل که اهل کتاب اند را کفر هوشیارانه یا کفر دانسته بنامیم. و بسراغ بزرگترین خطاهای آنان در قبال رهنماییهای الله سبحانه و تعالی رفته و منحیث امت، آن خطاها را دام و تلهی در مسیر راهمان بدانیم، تا از آنان عبرت گرفته و وضعیت کنونی خود را با وضعیت قبلی آنان مقایسه نماییم تا بدانیم در مسیری که آنان طی نموده اند اگر بسوی آن مسیر در حرکت هستیم، بازگشت نموده و در مسیر هدایت گام برداریم. از میان صفات بنیاسراییل تنها به سه صفت آنان پرداخته میشود که منجر به کفر آنان در مقابل کلام خدا و دستور خدا گردیده است.
میثاق شکنی از جمله صفاتی است که این قوم به آن دچار بودند و هستند. بعد از هر حادثهی که الله سبحانه و تعالی بر آنان وارد میکرد، از آنان میثاق دوباره میگرفت که بر هدایت خدا بازگردند و از آن دوری نکنند. میثاق در زمینه عبادات که گوسالهپرستی را رها کرده جز خدا را نپرستند. میثاق در زمینه ایمان به همه آنچه الله سبحانه و تعالی فرو فرستاده است. میثاق در حمل دعوت دین الله منحیث هدایت از جانب خدا توسط جهاد که آنان موسی (ع) را نیز درین زمینه با معدود پیروان آن تنها گذاشتند و رهایش کردند. بنی اسراییل تحریف کلام خدا را به دو صورت مطابق هوای نفس خود انجام میدادند. یکی استفاده از کلام خدا بدون در نظرداشت مواضع و سیاق اصلیشان و دیگری پوشانیدن حق با باطل و مختلط کردن حق و باطل، کاری که اکنون عدهیی بنام روشنفکران دینی یا نواندیشان دینی در بین امت انجام میدهند. تاخیر، بهانه جویی و فرصتسوزی را در انجام هر حکم شریعت ایجاد میکردند. همانطوری که در مسئله حکم ذبح گوساله، چنین کردند. در جهاد فی سیبلالله و تحکیم دین خدا بهانهها و توجیهات ناصحیحی را کنار هم میچیدند. بدون شک که امت مسلمه امروز نیز با چنین بهانهها و توجیهات بیمعنا درگیر است که حداقل 100 سال میشود که بزرگترین میثاق شان با الله را که تطبیق شریعت و حمل آن است، کنار گذاشتهاند.
دسته دوم منافقین اند. منافق از ریشه "نفَق" گرفته شده است و اعراب راهی را در زير زمين نفق میگفتند كه دروازهی ديگرى براى خروج داشته باشد، و یا موش صحرایی که دو سوراخ در زمین مىسازد يكى به نام نافقاء كه آن را مخفى مىدارد ديگرى به نام قاصعاء كه آشكار است، چون دشمن در قاصعاء به آن حمله كند وارد نافقاء شده و از آن خارج مىشود. برای همین نفق به معنای داخل شدن از جهتی و بیرون شدن از جهت دیگر را گویند. برای همین کسی که مال خود را در راه الله سبحانه و تعالی مصرف میکند، میگویند انفاق کرده است، چون از یک دست آنرا بدست آورده و از دست دیگر آن را به مصرف میرساند. منافق هم، چون در ظاهر به اسلام تسلیم است ولی در واقعیت به آن ایمان ندارد، منافق نامیده میشود. این گروه مردم از جمله دشمنان داخلی امت است. صفاتی زیادی در آنان وجود دارد که آنان را از اهل هدایت و متقین بیرون میآورد. درینجا به بخشی از آن میپردازیم.
یکی از صفات آنان استهزا بر مومنین و عدم اعتماد به پیام هدایت است. امراضِ قلبی دارند که آنان را در جمع منافقین قرار داده است. این افراد با وجودیکه حقیقت را درک میکنند، میدانند تنها راه هدایت اسلام است ولی به سبب امراض درونی توانایی ایمان به آن و عمل به آنرا ندارند. آنان با تسلیمی ظاهری به اسلام روشنی کمی را در نزد خود ایجاد میکنند تا راه را بیابند، ولی برای آنکه ایمان به آنچه الله سبحانه وتعالی فرستاده است ندارند، این تسلیمی ظاهری و آن روشنی کم، دردی را دوا نکرده و آنان را در تاریکیها تنها میگذارد. منافقان روشنی هدایت را نزد دیگران با چشمان خود میبینند، خلاف کفار که اصلا آنرا نه دیده میتوانند و نه درک میکنند چون مُهرِ در قلب آنان زده شده است. این اشخاص، حقیقت اسلام را میدانند ولی با تسلیمی ظاهری و دشمنی درونی به سبب امراض قلبی که دارند تنها بخودی خود این شناخت حقیقت آنها را بسوی روشنایی هدایت نمیبرد بلکه با وجود داشتن بینایی، گویایی و شنوایی سالم از دیدن، گفتن و شنیدن پیام هدایت عاجز میشوند تا دیگر رهیاب نگردند. الله سبحانه و تعالی میفرماید:
مثلهم کمثل الّذی استوقد ناراً فلما أضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون. صم بکم عمی فهم لا یرجعون [بقره:17-18]
مَثَل ایشان مانند کسی است که آتشی بیفروزد، و همین که روشن کند پیرامون او را، خدا روشنی آنان را ببرد و رها کند ایشان را در تاریکییی که هیچ نبینند. آنان (از شنيدن حقّ) كر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از ديدن حقّ) كورند، پس ايشان (به سوى حقّ) باز نمىگردند.
معامله با آیات خدا و پیام هدایت هم و غم آنان را شکل میدهد. آنان به این شیوه حتی از نزد بزرگانشان و دشمنان بیرونی یعنی کفار مزد دریافت میدارند و به سبب آن گمان میدارند تجارت پرسودی را داشتهاند ولی درکی از آن ندارند چه بد معاملهی میکنند. معاملهی هدایت در بدل آتش جهنم. الله سبحانه و تعالی میفرماید:
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ [بقره:16]
آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدايت، خريدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا اين داد وستد، سودشان نبخشيد و در شمارِ هدايت يافتگان در نيامدند.
منافقان اهل فساد نیز هستند. خود را اصلاحگر و خیرخواه دیگران میگیرند ولی در واقعیت فاسدترین انسانهای روی زمین هستند.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ [بقره: 11-12]
هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمين فساد نكنيد، مىگويند: همانا ما اصلاحگريم. آگاه باشيد! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
در طول تاریخِ زیر سایهی دولت اسلامی، منافقان منحیث دشمنان داخلی و خاینان بوده اند که ضربات محکمی بر پیکر مسلمانان وارد نمودهاند. امروز که اقتدار برای امت اسلام وجود ندارد، این مردمان اند که هم دست کفار استعمارگر شده و خود را اصلاحگران و نمایندگان مردم میدانند. به شعایر دین الله سبحانه و تعالی تمسخر میکنند، احکام اسلام را نادیده گرفته در صدد تغییر آن میباشند، در مقابلِ مسلمانان سرسخت بوده ولی برای کفار نرمی بخرج میدهند. خطر امروزی چنین انسانان در جوامع مسلمان بیشتر از کفار حربی است چون آنان آلهی دست بیرونیان میشوند و آن کفار از نفوذ چنین افراد در امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان مداخله میکنند.
دسته سوم مومنین اند. مومن صاحب ایمان را گویند. و ایمان از ریشه " اَ-م-ن" گرفته شده است که ضد خوف است که به معنای آرامش، آسودگی، اطمینان، اعتماد و تصدیق میباشد. مثل آنکه در عربی گفته میشود؛ (صار ذا امنٍ) یعنی در امنیت و آرامش و امان قرار گرفت. پس مومن آن کسی را میتوان گفت که بر آنچه باور دارد به امنیت درونی برسد و مضطرب نباشد. یا با تصدیق وحی الهی، به آرامش روانی، آسودگی ذهنی، اعتماد به آنچه الله سبحانه و تعالی از جانب خود به بشر نازل کرده است، دست یابد. مومن کسی را گفته میشود که نه تشویش از برای آنچه به اسلام باور دارد، داشته باشد و نه خوفی از جانب غیر از خالقی خود در برپایی اسلام. زیرا کسی که به یکبار به امنیت واقعی برسد، دیگر او را مجالی رهایی یا دور شدن از آن نیست. مومن هم اینگونه است. او در تصدیق، اعتماد و باورش چنان مستحکم است که در درون آن خوفی و خیانتی رخ نمیدهد.
قرآن برای چنین انسانها، اصلِ هدایت است. آنان اند که هدایت را از دل و جان میطلبند. با گرفتن پیام الهی آنرا پذیرفته و برای دیگران نیز میرسانند. خصوصیت اصلی آنان در کار جمعی آنان است. برای همین الله سبحانه و تعالی آنها را منحیث مجموعه خطاب کرده و در آیات نخست سوره بقره صفات آنان را بیان داشته است. مومنین یا به تعبیر قرآنی متقین به غیب ایمان داشته و آنرا قبول دارند. هیچ وسوسه و شکی آنان را ازین ایمان محکم جدا نمیسازد. آنان میدانند دنیای آشکار امروز دنیای ابتلاست. و دنیای نادیدهی آخرت دار سزا و جزاست. برای همین سراغ نقشهی راه میروند که آنان را از دارالابتلا بسوی جنت سوق دهد. و الله سبحانه و تعالی هم به آنان این نقشهی راه را میدهد و از جمله هدایتیافتهگان بشمار میروند. مومنین در پهلوی باور و اعتقاد به آنچه قبلا الله سبحانه و تعالی توسط پیامبران و حالا توسط محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده شده است، احکامِ عملی شریعت محمد صلی الله علیه وسلم را نیز برپا میدارند. آنان به اقامه نماز منحیث نمادی از اقامه دین خدا میپردارند. و در اقامه این دین آماده هرگونه قربانی اند. این دستهی از انسانان اهل انفاق اند. انفاق در مال، امکانات مادی، نیروی ذهنی، در کلام، سخنوری و انفاق در عمر، طوری که عمر خود را وقف برپایی دین خدا در زمین نموده و از طریق آن پیام خدا را منحیث هدایت برای سایر بشر میرسانند. هدف اصلی آنان تحکیم دین خدا در روی زمین و رسانیدن پیام هدایت برای سایر بشر از طریق قدرتیست که سیاست داخلی آن تطبیق اسلام و سیاست خارجی آن رسانیدن پیام نور یعنی اسلام به سایرین بشر است. اینان اند که الله سبحانه و تعالی آنان را مژده هدایتیافتهگان داده و رستگاران دنیا و آخرت اند.
الم. ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ. وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یوقِنُونَ. أُولئِکَ عَلی هُدی مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [بقره:1-5]
الم. آن كتاب که در آن هيچ ترديدى راه ندارد، راهنماى متقین است. (متقین) كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند. و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر پيامبران) نازل گريده، ايمان دارند و هم آنان به آخرت (نيز) يقين دارند. تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدايتند و آنان همان رستگاران هستند.
اکنون ما امتی هستیم که خود را میراثدار پرچم اسلام قرار میدهیم. دینی که برای رهنمایی بشر و رستگاری آن فرستاده شده است. شایسته نیست این امت با داشتن چنین پیام حیاتبخش برای بشر منفعل باقی بماند. زیرا برای سایر بشر بعد ازین پیامبری نمیآید و مسولیت رساندن پیام الهی بدوش این امت است. رسانیدن پیام هدایت قدرت میخواهد و رهبری واحد امت. همانطوری که پیامبر صلی الله علیه وسلم و خلفای بعد از او، با قدرت تمام و رهبری واحد امت، پیام عرش الله سبحانه و تعالی را به سایر سرزمینها حمل نمودند. طوریکه توسط جهاد موانع کفار را برچیدند و با تنگ نمودن عرصه فعالیت برای منافقان، دسیسههای آنان را خنثی مینمودند. پس آیا آمادهی برپایی چنین قدرت و رهبری هستیم؟! بشر منتظر هدایت است!