اعتراضات
در قزاقستان در 2 جنوری سال 2022م، در برابر دو برابر شدن قیمت نفت آغاز شد. ابتدا
نارضایتی در منطقهی نفتخیز جانا اوزن، شروع شد و در کمترین وقت به مناقطق مخلتف
از جمله آلماتی بزرگترین شهر و پایتخت قبلی قزاقستان گسترش یافت.
قزاقستان
یکی از کشورهای پیشرفته و با اقتصاد برتر میان کشور های آسیایمیانه است و از
اولین کشورهای اقمار شوروی است که بعد از فروپاشی کمونیزم به استقلال رسید. ابتدا
گمانها بر این بود که کشور تازه استقلال یافته از سیطره و نفوذ روسیه رهایی یافته
و برحسب طبیعت اش که اکثراً جمعیت آن مسلمان است به زندگی اسلامی برگشت خواهد نمود؛
اما نورسلطان نظربایف که پس از استقلال به قدرت رسیده بود، سیاستهای روسیه را
اعمال و به عنوان دست نشاندهی روسیه عمل کرد. نورسلطان نظربایف در 28 سال قدرت
خود، به شکل مستبدانه به سرکوب مردم پرداخت و به ترویج افکار و ارزشهای اسلامی
اجازه نداد و کماکان با وفاداری مطلق به روسیه، هم سیاستهای روسیه را پیش برد و
هم ارزشها و قواعد ضد اسلامی را بر مردم تحمیل کرد.
ثروت
بزرگی که از درآمد نفت، گاز، منابع زیرزمینی دیگر و زراعت بدست میآمد، در میان
خانوادهی خود تقسیم نموده و به شکل خانوادهگی حکومت قزاقستان را پیش برد و در
سال 2019م، با انتقال نمادین قدرت به
اوقایف، دست پرودهاش همچنان به چپاول ثروت مردم ادامه داده و قزاقستان را در
دنبالهروی روسیه نگه داشت.
با آنکه
قزاقستان صاحب ثروت عظیم است اما مردم آن در فقر بسر میبرند. دیکتاتوری و استبداد
حکومت که متعلق به یک حلقه خاص خانوادهگی است، مردم را به سطوح آورده بود، بالا
رفتن قیمتها جرقهی بر اعتراضات مردم شد و صدها هزار تن به جادهها ریختند و شهرهای
بزرگ، میدان هوایی و اماکن دولتی را تصرف کردند. اعتراضات مردم پوشالی بودن حکومت
را به نمایش گذاشت و در وقت کم پایههای حکومت استبدادی را به لرزه درآورد. سران مزدور
قزاقستان دست تضرع به روسیه دراز کردند و مردم خود را «دزد و تروریست» خطاب کردند.
با کشاندن پای قوتهای تابه دندان مسلح روسی در قزاقستان و دستور شلیک بدون اعلان
قبلی به مردم منجر به قتل و مجروح شدن هزاران نفر گردیدند و هزاران تن دیگر را به
زندان انداختند.
قزاقستان
یکی از سرزمینهای مهم اسلامی است. در هم مرزی روسیه، چین قرار دارد. اما مانند
سایر سرزمینهای اسلامی منافع آن در جیب کشور های استعمارگر کفری مانند روسیه و
چین میریزد. چنانچه شروع اعتراضات در این کشور زنگ خطر برای روسیه و چین بود و
این دو کشور با هماهنگی تمام به سرکوب اعتراض کنندگان اقدام کردند و ظاهرا نطفههای
انقلاب را خنثی کردند. امریکا نیز برای اینکه نفوذ خود را در آسیای میانه گسترش
دهد، از حرکت های مدنی و حقوق بشری در آسیای میانه به خصوص قزاقستان حمایت میکند.
امریکا منتظر فرصت است تا با لغزیدن پای روس و چین، نفوذ خود را در آسیای میانه
استحکام بخشد.
مردم
قزاقستان دهها سال زیر یوغ استعمار روسیه قرار داشتند، تاثیر مفکورهها و استبداد
و ظلم دست نشاندههای روسیه منجر به خاموشی ظاهری انقلاب شد و نشان داد که مردم
قزاقستان به تنهایی قادر به سرنگونی حُکام مستبد نیستند، بلکه همراهی سایر کشورهای
آسیایمیانه و جنوب آسیا، امکان تغییرات بنیادی را در محوریت دولت اسلامی میسر میسازد،
زیرا حالت مردم در ازبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرغیزستان، بهتر از قزاقستان
نیست. این کشورها نیز سرزمینهای اسلامی با اکثریت مسلمان اند که زیر استعمار
روسیه قرار گرفتهاند و با استقلال ظاهری در سال 1991م، توسط دست نشاندههای روسیه
استبداد و ظلم بر بالای مردم آن همچنان ادامه یافت. آغاز اعتراضات در قزاقستان،
الگوی برای کشورها مذکور میشود و هماهنگی آن با تحولات افغانستان و پاکستان
معادله بازی را در منطقه تغیر میدهد و اعتراضات را به ثمر میرساند. در واقع موفق
سقوط یکی از دولتهای آسیای میانه منجر به سقوط تمامی دولتهای این منطقه خواهد
شد. زیرا حُکام آن جای پایی در میان مردم خود ندارند و مردم از آنها متنفر میباشند.
آنچه که
میتواند انقلاب قزاقستان را موفق بسازد، این است که با اقدام شان برعلیه عُمال
روسی به بازیچه سیاست غربی مبدل نشوند و
توسط شعارهای آزادی، دموکراسی و انتخابات سقوط خود را در گودال غرب و امریکا فراهم
نکنند. بلکه دست رد به سینه هر دو کمپ روسی و امریکایی زده و راه اسلام در پیش
گیرند.
انقلاب
بهار عربی تجربه خوب به انقلاب آسیای میانه است؛ چون هردو انقلاب شباهتهای نزدیک
دارد. زیرا انقلاب بهار عربی هم، با آتش زدن یک فرد به دلیل فقر در تونس شروع شد و
در کمترین وقت دامن حکومتهای مستبد را گرفت، ولی تغییر دادن جهت انقلاب توسط
نفوذیهای غرب آنها را به دام های خطرناکتر از استبداد سوق داد که همانا آزادی،
دموکراسی و انتخابات میباشد که منجر به ناکامی انقلاب شد. در حالیکه دلیل آغاز
انقلاب عربی هم استبداد و ظلم حُکام دست نشانده امریکا و اروپا بود، آنها نیز مردم
را «تروریست» خطاب کرده بودند.
در
افغانستان به دلیل مقاومت مستمر، قدرتمندترین اشغالگر جهانی به زانو در آمد و
حکومت دستنشانده آن سرنگون شد. جا دارد تا دست آورد جهاد افغانستان در مرزهای آن
زندانی نشود بلکه به مناطق دیگر نیز انتقال پیدا کند و پیام جهاد و مبارزه، به همت
و نیروی مردم در قزاقستان و کشورهای آسیایمیانه بیانجامد. آغاز پیروزی افغانستان
به دلیل زندانی ساختن پیام آن در مرزها به خاتمه آن مبدل نشود و مجاهدین افغانستان
تاریخ تلخ مجاهدین که شوروی را شکست داده بودند را تکرار نکنند. در زمان پیروزی
مجاهدین نیز امیدها و تحرکات در آسیایمیانه به وجود آمده بود و آنها انتظار کمک و
رهایی شان از استعمار را از جانب محجاهدین افغانستان داشتند، اما مجاهدین آنوقت بنا
بر مصلحتهای ظاهری به یاری برادران مسلمان شان در آسیایمیانه نشتافتند و پیام
جهاد شان را محدود ساختند، کاری که بعدا به درگیریهای داخلی میان خود شان منجر شد.
در واقع با این کار بزرگترین جفا را به خود و به مسلمانان آسیایمیانه مرتکب شدند.
رژیمهای
استبدادی آسیایمیانه پایههای شان به شدت لرزان است و از انتقال پیام جهاد به
آسیایمیانه شدیدا نگران هستند. چنانچه در نشست سران کشورهای سازمان امنیت جمعی
دیده شد که آنها چقدر نگران انتقال پیام و کمک مجاهدین افغانستان به کشور های
آسیای میانه هستند. همت و مجاهدت مردم و حُکام افغانستان می تواند منجر به سرنگونی
حُکام پوشالی و زبون کشورهای آسیای میانه شود. اعتراضات قزاقستان یک باردیگر چانس
تبدیل شدن افغانستان به دولت اسلامی را به نمایش میگذارد. حالا به دلیل اختلافات
روسیه و چین با امریکا و اروپا امریکا با چین و روسیه، فرصت را به امارت اسلامی مهیا
ساخته است که دولت اسلامی را در افغانستان احیا و با نجات مردم در آسیای میانه و
جنوب آسیا به قدرتمندترین دولت منطقه تبدیل شود. افغانستان هیچگاه به تنهایی و
محصور ماندن در مرزهای فعلی، از عهده دولتداری و حل مشکلات مردم بدر آمده نمیتواند،
در طول تاریخ وقتی افغانستان موفق بوده که یا منطقه را در محور خود قرار داده و یا
خود در محور حکومتهای منطقه بوده است.
اینک فرصت طلایی به امارت اسلامی افغانستان پیش
آمده است تا به داد مسلمانان مستضعف آسیای میانه بشتابد و میخ محکم بر تابوت حکام
مستبد آسیای میانه بکوبد و مسلمانان مظلوم این منطقه را از ظلم حکام وابسته به
روسیه و چین برهاند. امارت اسلامی میتواند با ایجاد یک دولت اسلامی آسیای میانه و
جنوب آسیا را بر محور خویش جمع نموده و به جای اینکه افغانستان نقطه وصل این دو
منطقه مهم باشد، این دو منطقه باید بر محور افغانستان به یک سرزمین واحد مبدل
شوند. تا باشد که دین الله اقامه و اظهار گردد و امت اسلامی و مسلمانان مستضعف این
منطقه را از چنگال استعمار رهای بخشند.
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلْمُسْتَضْعَفِينَ
مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلْوِلْدَٰنِ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ
رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ ٱلْقَرْيَةِ ٱلظَّالِمِ أَهْلُهَا
وَٱجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَٱجْعَل لَّنَا مِن
لَّدُنكَ نَصِيرًا
(النساء - 75)
چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و
کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای)
که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف
خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!